۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

در اینجا شما با روش های درست نوشتن املای دری و بعض قواعدعلامه گذاری آشنا خواهید شد


پیشگـُفتار
الفبای زبان دری

آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ رز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن وهـ ( ه ƒ ٌ ƒ ~ ) ء ی .
هریک از نمود دار های نوشتاری بالا"حرف"یا گرافیم یعنی واحد نوشتاری، نامیده میشود.
هر کدام از حرفهای ب پ ت ج چ ح خ د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن نمودار نگارش یک واگ یا فونیم، یعنی واحد آوازی زبان دریست .باید گفت که نوشتن درست حرفها "ت "، "ط"؛"ذ"، "ز"، "ظ"، "ض"؛"ث"،"س"،"ص"؛ "ع"،"ء"؛"ح"،"هـ " در واژه ها دشواریهای به بار می آورد ؛ زیرا :
"ت "و "ط"
"ذ"، "ز"، "ظ"و "ض"
"ث"،"س"و"ص"
"ع"،"ء"و"ا" ، "ح"و"هـ " را دری زبانان غالباً یک سان تلفظ میکنند؛ اما اگر د رنوشتن ، واژه های ویژه یی یکی به جای دیگری نوشته شوند ، معنای آن واژه ها دگرگون میشود یا واژه ها بیمعنی میگردند. به گونه نمونه ، هر گاه واژۀ " وعظ " را به رنگ "وعذ ، وعز ، وعض " یا واژۀ " توت " را به صورت " طوط ، طوت و توط " و یا و اژۀ " حرف " را به شکل " هرف " ( به همین گونه ممکن است " عمل " را " امل " یا " حمل " را " همل " و مانند آن ) بنویسیم ، مفاهیم واژه ها دگرگون یا واژه ها بیمعنی میشوند. برای درست نوشتن واژه ها راه و روش ویژیی و جود ندارد . باید هر نویسنده یی هیئت درست این واژه ها را بشناسد و هر یک را درست بنویسد .
از شمار حرفهای الفبای دری " آ ، ا ، و ، ی " نمودار واکها( واحد های آواز های گفتاری ) واول اند . واولها ، که آنها را در عربی " حروف علت " و در زبان دری " مصوتها " و " صدا دارها" گفته اند ، واکهایی اند که هنگام تولید آنها ، توسط دستگاه تولید آواز های زبان ، در جریان هوای تنفس ( که آواز در واقع از اهتزاز و جنبش آن پدید می آید ) هیچ گونه بندشی صورت نمی گیرد و بر اساس اختلاف موقعیت و حالت عضلۀ زبان در خالیگاه دهن و پدید آمدن تفاوتهایی در وضع و شکل لبها از هم تمایز مییابند و نیز در ساختار زبان همواره اوجهای هجاها ( کرسیهای فشار و تکیۀ واژه ها ) را تشکیل میدهند. همچنان حرف "هـ"که در نوشتن تالیها ( واریانتها الورگافها) ی گوناگون ( ه ƒ  ٌ ƒ~ )دارد گاهی نمودارواول است ف که ما " های غیر ملفوظ "مینامیم .
و اما کانسونانتها ، که در عربی حروف صحیح و در دری حروف صامت یا بیصدا نامیده میشوند ، واکهایی اند که به هنگام تولید آنها ، توسط دستگاه تولید آواز های زبان ، در جریان هوای تنفس بندشی جزئی یا کلی ایجاد می گردد و چنین واکها در ساختار زبان هیچ گاهی اوج هجارا تشکیل نمیدهند ، بل در حاشیۀ اوج هجا قرار میگیرند .
در نظام نوشتاری زبان دری درست نوشتن کانسونانتها، جزآنچه پیشتر گفتیم و نمونه هایی آوریم ، دشواریهای اساسی و ژرف بیشتر در درستنویسی حروف واول است ؛ اما دشواریهای اساسی و ژرف بیشتر در درستنویسی حروف واول است ؛ زیرا هر حرف واول نمودارچندین واک است و چون واولها واژه ها در ساختار های صرفی و نحوی با هم بیامیزند و یکی در پی دیگر آیند ، نویسندۀ نو کار مشوش میگردد و بسا دچار اشتباههایی میشود و آهنگ همگونه گی املایش بر هم میخورد . از سوی دیگر ، برای درستنویسی واولها در واژه ها از دیر باز ، پژوهشگران به تنها یی یا به صورت گروهی تلاشهایی کرده اند که رهنمود های هر یک یا گروه پیروانی دارد . این عوامل و نیز سنت هزار سالۀ نظام املایی و نگارشی زبان دری ، که با جامعۀ ما دگرگونی پذیرفته روبه تکامل نهاده است و در دستنویسهای فراوان از مراحل گوناگون تکامل رسم الخط دری آشکارا دیده میشود، با هم آمیخته سبب نا همگونی املای واژه ها گردیده است . برای اثبات این واقعیت به آوردن گواه نیازی نیست ، زیرا هربرگ از کتابی را که برگردانیم یا به هر اثری ، خطی باشد یا چاپی ، نظر اندازیم، به خصوص در مجله ها ، روز نامه و جریده ها و حتی در نوشتۀ یک نویسنده ، نا همگونیهای بیشماری در نگارش عین واژه میابیم .
گفتیم که نوشتن واولها و تر کیبهای آنها در واژه ها و ساختار های اشتقاقی صرفی و نحوی دشواریهایی دارد و ناهمگونی املایی پیشتر از همین رهگذر برخاسته است .
بهتر است در این پیشگفتار آن دشواریها را به اختصاربر شماریم .
نخستین و دومین حروف الفبای ما دارای شکلهای زیر است :
آ ، ا ، أ
{ آ } در آغاز و میانۀ واژه ها
نمودار /á/ ( به اصطلاح الف ممدوده) است : آمد ، آفتاب ، آورد ، آذین ، آبرو ، آتش ، آسوده ، آیین ،
مآل ، جلالتمآب ، که حرف ماقبل آن نیز متحرک است ، مآخذ ، مآثر ، منشآت .
{ ا } گاهی نمودار / a/ ( زبر یا فتحه ) است ؛ مانند : امر، ای ، انگور ، انار ، اشک ، اگر ، افروخت ماآن را " الف مفتوح " گوییم .
گاهی نمودار /a/ ( زیر یا کسره ) است ؛ مانند : امضا ، اعلان ، اقرار، امکان ، ایجاد ، امروز ، اثبات ما آن را ( الف مکسور) نامیم .
گاهی نمودار /u / ( پیش یا ضمه ) است؛ مانند : استاد ، اصول ، اردو ، اجاق ، اسلوب ، امور ما آن را ( الف مضموم ) خوانیم .

{ أ } در میانۀ واژه نمودار / a/ ( زبر ) است؛ مانند: مسأله  ، مأوا ، مأخوذ، مأنوس .
در انجام واژه نمودار کانسونانت ساکن است؛ مانند : مبدأ ، منشأ ، ملجآ .
{ و } گاهی نمودارکانسونانت / w/ است و به تنهایی به حیث { و} عطف روابط ، در حال وصل /u /خوانده میشود؛ چون من و گرز و میدان و افراسیاب .
و اما در حال فصل /wa/ خوانده میشود ؛ مانند: فرزانه ازاین که قلم ، کتاب و کتابچه اش را نیاورده بود ، اندوهگین مینمود .

در آغاز واژه :
گاهی نمودار/wa/است ؛ مانند : وی ، ولد ، وقت ، ورزش .
گاهی نمودار/WI/است ؛ چون : وفق ، ورد ، ولایت .
گاهی /Wu / است ؛ مانند: وصول ، وحوش ،ورود ، وقوف .
گاهی نمودار /Wa / است ، مانند: اول ، بین الدول ، محول ، روند ، میوند ، گشاورز ، تگاور ، روک میز .
گاهی نمودار / WI/است ؛ چون : متمول ، متحول، مشاور ، مجاور .
گاهی نمودار /Wu  / است ؛ چون: تعاون ، تلون ، تحول ، تمول ، تناول .
گاهی نمودارگونه یی از /W/( واو معدوله است ؛ مانند : خواهر،خوانش ، خواهش ، خواب ، خوار .

در انجام واژه :
گاهی نمودار/wa/ است؛ مانند: نو ، جلو، پیشرو، نرو ، بدو .
گاهی نمودار /w/ است ؛ چون : سرو، مرو، تذرو .
همچنان { و } گاهی نمودار واول است .

در میانۀ واژه :
گاهی نمودار /u/( پیش یا ضمه ) است ؛ مانند: خود ، خورشید ، خوشنود ، خوش .
گاهی نمودار /ù/ ( واومعروف ) است ؛ چون : نوت،خوب ، نمود ، بود ، رنجور ، دور .
گاهی نمودار / o/ ( واو مجهول ) است ؛ مانند : شور ، گور ، تور ، زور ، کور .

در انجام واژه :
گاهی نمودار/o/ است ؛ مانند: گفتگو ، بدخو ، شستشو ، آرزو ، آبرو .
گاهی نمودار/ù/است؛ مانند:بازو، تاژو ، آلو ، لیمو.


{ ی } گاهی نمودار کانسونانت /y/ است .

 در آغاز واژه :
گاهی نمودار/ ay /است ؛ مانند: یک ، یم ، یل ، ید ، یزد ، ( شهر یزد ، فرخی یزدی )
گاهی نمودار / y / است ؛ چون : یار ، یابنده ، یوغ ، یاد ، یال.

در میانۀ واژه :
گاهی نمودار / ay /است ؛ مانند : درایت ، نهایت ، سعایت ، سیر ، مویک .
گاهی نمودار /ya/است ؛ مانند: پیوند، پیکار ، میگسار ، بیعت ، دیر ( صومعه ) .

در انجام واژه :
گاهی نمودار / ya/ است ؛ چون : می ، وی ، پی ، نی .
گاهی نمودار / y / است ؛ مانند: جوی ، موی ، بدخوی ، روی ، شوی ( شوهر ) .

{ ی } همچنان نمودار واول است :

در میانه واژه :
گاهی نمودار واول /e/ ( یای مجهول ) است ؛ مانند :دیر ، میوه ، ریو، دیو، نیو، سیر ، شیر ( حیوان ) ، تیغه .
گاهی نمودار واول /Ì/ ( یای معروف ) است ؛ چون :سیر ، تیر ، پیر ، شیر، منیر ، فیل ، بیم .

در پایان واژه :
گاهی نمودار /e/( یای مجهول ) است ؛ مانند : مردی ( نکره ) همی ، کتابی .
گاهی نمودار /ì/( یای معروف)  است ؛ مانند: مردی ( اسم معنی ) ، کتابی ( نسبت ) ، گفتی ، کشتی .
گاهی د ر عبارت ها ی اضافی و توصیفی /1y/ خوانده میشود ؛ مانند: کشتی بار بردار ، صوفی وارسته .
باید یاد آور شد که زبان گفتاری دری ( لهجۀ کابل ) هشت واک واول دارد و چندین واول مرکب ( دفتانگ ) یایی وواوی از گونۀ
واکهای : /e1ì / aáo  uù /
ودفتانگهای :   / oy yù yá ya wá we wì wa /
که تمام اینها توسط پنج حرف ( آ ، ا ، و ، ی ، ه ) و ترکیبات آنها نوشته میشوند . از سوی دیگر ، الفبای زبان دری ویژه گیی دارد که الفباهای دیگر ندارند و آن این است که هر حرف صامت غالباً چهارگونه خوانده میشود؛ چنان که حرف {ب} را هم ساکن ، هم مفتوح ، هم مکسور و هم مضموم میتوان خواند . از این نگاه و از نظر مراحل تکامل نظامهای الفبایی ، الفبای ما ، هم " فونیک " است ، یعنی دلالت برواک بسیط میکند و ساکن خوانده میشود و هم هجاییست و در عین هجایی بودن بر هجاهای 1CوuCوaC ( علامۀ C نمودار صامت است ) دلالت مینماید و مثلاً " بَ ، بُ ، بِ ، بٌ " خوانده میشود و پیر و هیچ دستور و قاعده یی نیست .
این دشواریها و پیچیده گیها سبب شده است که از یک سو ، در خواندن بسیاری از واژه ها اشتباه روی دهد و از سوی دیگر ، در نوشتن واژه ها سرگردانیهای و نا به سامانیها به بارآید .
هر چند در گذشته از سوی پوهنتون کابل به ویژه پوهنحٌی ادبیات ووزارت معارف وقت تلاشهایی برای همگونسازی املا و نشانه گذاری زبان دری صورت گرفته رهنمود ها یی به منظور تدریس به دانشجویان و شاگردان نگاشته شده است؛ چنان که به سال 1330 یک جزوۀ د رسی به نام " بحث انتقادی براملا و انشای فارسی " توسط استاد عبدالاحمد جاوید تدوین گردید . سپس به سال 1340 رساله یی در این زمینه به نام " یک روش جدید در املای فارسی " توسط گروهی از استادان پوهنحٌی ادبیات و دانشمندان وزارت تعلیم و تربیه فراهم آورده شد. این رساله به سال 1342 با اندک دگرگونی و تعدیل به نام " روش جدید در املای دری " به جای شماره هشتم مجلۀ ( بخوان و بدان ) به نشر رسید و سپس به سال 1355 با اصلاحات و افزایشهای بیشتری از سوی پوهنحٌی ادبیات و علوم بشری به نشر سپرده شد. آخرین بار رسالۀ یاد شده به سال 1359 توسط پوهنمل لطیف ناظمی به حیث جزوۀ تدریسی مورد تجدید نظرقرار گرفت . چون در مورد املا و نشانه گذاری زبان دری هنوز هم ناهمگو نیها و اختلافاتی وجود دارد، بنابراین ،  اتحادیه نویسنده گان ج.د.ا بر آن شدتا تازه ترین نظریات را بررسی نموده رساله یی به حیث رهنمود فراهم آورد و به همین مناسبت ، کمیسیونی متشکل از استادان پوهنتون کابل ، اکادمی علوم ج.د.ا و اعضای مسلکی اتحادیه را بر گماشت که رسالۀ تازه یی در این زمینه فراهم آورند تا به صورت همگون در سراسر کشو رمورد کاربرد قرار گیرد .
پوهاند محمد رحیم الهام
کابل، عقرب 1363

تشریح شماره ها :
1-     در نظام الفبایی زبان دری این حرف {آ} نیامده است ؛ مگر چون به مثابۀ نمودار نگارشی صوت /á/ در آغاز و گاهی در میانۀ واژه به همین شکل نوشته میشود، در نظام الفبایی به حیث یک حرف پذیرفته شده و تجویز گردید تا د رفهرست الفبا به حیث نخستین حرف نوشته شود . مثالهای کاربرد آن بدین گونه است :
در آغاز واژه ؛ مانند : آب ، آمد ، آورد ، آینده ، آرمان ، آشفته
در میانه واژه ؛ مانند : جلالتمآب  ، مآثر ، مآل

2-       Grapheme
3-        Phoneme
4-      اصطلاح " صدادار" و " مصوت " دقیق نیست ، زیرا هرواک خودش " صدا " و " صوت " است و نمیتوان " صدا" را به صدا دار  بیصدابخش کرد .
5-      Allograph شکلهای گوناگون هر حرف را گویند که نظر به جای کار برد ،تفاوت دارند . چون { ع}  ( مفرد ) ، {ء} ( آغازین ) ، {̆̆  } ( میانین ) و{ع} ( فرجامین ) ، همچنان تالیهای { هـ} در "هیچ " و " بنده " و " دسته " و "سیهکار " . این تالیها به شیوه ها یخط از گونۀ نسخ و نستلیق و امثال آنها مربوط نیست؛ زیرا در هر شیوۀ خط دری هر حرف خودش تالیهایی از گونۀ مثالهایی که آوردیم ، دارد .
6-      در واژه " عمرو "،  چون ،  " عمرو بن عاص " ، " و" خوانده نمیشود .
7-      گاهی در برخی واژه های عربی مشدد خوانده میشود ؛ چون : خیّر ، تیّر، حِّیز


بخش نُخست
املا
1-      هرگاه واژه های مختوم به واولهای /o، ù/ ( واومجهول ، واومعروف ) مضاف ، موصوف یا منسوب قراربگیرند ، پس از آنها یک { ی } میافزاییم :

واو مجهول


الف ) به حیث موصوف :
سبو       سبوی شکسته
شبو       شبوی سفید
گلو        گلوی خشک
نمو        نمویسریع گلها
آبرو       آبروی برباد رفته
گفتگو     گفتگوی سودمند
ب) به حیث مضاف :
سبو       سبوی من
شبو       شبوی چمن
گلو        گلوی آواز خوان
نمو        نموی نباتات
ماهرو    ما هروی من

ج) به حیث منصوب :
سبو       سبوی استالفی
شبو       شبوی کابلی
لیمو       لیموی هندی
ماهرو    ماهروی سمرقندی




واو معروف


الف) به حیث موصوف :

بازو      بازوی توانا
مو         موی سیاه
رو        روی سپید
خو        خوی بد

ب) به حیث مضاف

بازو      بازوی رستم زابلی
مو         موی پیرمرد
رو        روی دیوار های بلند
خو        خوی کودکان

ج) به حیث منصوب

خواجو   خواجوی کرمانی
آهو        آهوی ختنی



د) هرگاه {و} در پایان واژه ها نمودارکانسونانت باشد ، در حالتهای موصوف ، مضاف و منسوب حرف دیگری در نوشته نمی آید و همین واو با کسره تلفظ میشود ؛ مانند :
دیو                    دیوسفید
غریو                 غریوجانکاه
جلو                   جلو اسپ
گاو                    گاوشیری
2-      یا واژه هایی که مختوم به الف ممدوده /á/ باشند ، در حالاتی که موصوف ، مضاف و منسوب قرارگیرند یک {ی}افزوده میشود؛مانند:
دانا                    دانای راز
صدا                   صدای گیرا
قبا                     قبای ابرشمین
شبها                  شبهای زمستان
هوا                    هوای بهار
ژرفانا                ژرفانای شب
3-      واژه های دخیل از عربی در اصل مختوم به همزه {ء} بعد از الف باشند، همزه نوشته نمیشوند. در حالات موصوف ، مضاف و منسوب مانند : قاعدۀ 2 تنها یک {ی} به آنها علاوه میگردد ؛ مانند:
امضا                 امضای استاد
ابنا                    ابنای زمانه
اشیا                   اشیای قیمتی
ارتقا                  ارتقای علمی
انشا                   انشای ساده
املا                   املای دری
علما                   علمای کلام
اجرا                  اجرای وظیفه
ایفا                    ایفای امور
انقضا                 انقضای مدت*

4-      در واژه های مختوم به " های غیر ملفوظ " که در آنها حرف {ه} نمودارزبر ( فتحه ، واول /a/) است در حالات موصوف ، مضاف و منسوب نشانۀ {ء} بالای {ه} نوشته میشود ؛ مانند:
خانه                  خانۀ علم و فرهنگ
لانۀ                   لانۀ زنبور
اتحادیه               اتحادیۀ نویسنده گان
دره                    درۀ غور بند
ستاره                 ستارۀ دنباله دار
نامه                   نامۀ بی امضا
بنده                    بندۀ نفس
کارنامه               کارنامۀ بزرگان

5-      هر گاه واژه ها ی مختوم به " های غیر ملفوظ " با {- گان } یا {-ها }جمع شوند ، و "ها ی غیر ملفوظ " حذف نمیشود؛ مانند:
بنده                    بنده گان              بنده ها
رونده                 رونده گان           رونده ها
وابسته                وابسته گان          وابسته ها
ستاره                 ستاره گان           ستاره ها
نویسنده               نویسنده گان         نویسنده ها
تشنه                  تشنه گان             تشنه ها

6-      هرگاه باواژه های مختوم به " های غیر ملفوظ " هرگونه پسوند یا واژه های دیگر بیاید " های غیر ملفوظ " حذف نمیشود؛مانند:
تشنه                  تشنه گی                          تشنه وار                         تشنه گونه
وارسته               وارسته گی                      وارسته وار                     وارسته گونه
                           همبسته                همبسته گی
                          چگونه                  چگونه گی
نامه                   نامه ام                            نامه ات                           نامه اش به **
                *-  این گونه واژه ها در ترکیبات عربی ماننداصل عربی نوشته میشوند؛ چون اسماء الحسنی و ماوراءالنهر
**    عده یی از داشمندان به این عقیده هستند و مجاز میدانند که در واژه های مختوم به " های غیر ملفوظ " مثل بنده گی ، آشفته گی و نویسنده گان {ه} ( های غیر ملفوظ ) نوشته نشود ؛ اما کمیسیون به خاطر رعایت وحدت املایی نوشتن {ه} را در همچوواژه ها مرجح میداند .
7-      هر گاه واژه های مختوم به " یای معروف " /ì/ و " دفتانگهای یایی " /yù yo ya wá / در حالات موصوف ُ مضاف و منسوب به آینده پس از آنها چیزی در نوشته افزوده نمیشود ؛ مانند :

چوکی                 چوکی معلم
قیچی                  قیچی خیاط
چای                   چای سبز
نی                     نی شکسته
بوی                    بوی خوش
خوی                   خوی بد

8-     با واژه هایی که مختوم به حروف نمودارصامتها باشند ، در حالات موصوف ، مضاف ، و منسوب یا هنگام پیوستن پسوند ضمیریو جمع و پسوند های نسبتی چیزی در نوشته علاوه نمیشود ؛ مانند :
شعر :      شعر نو ، شعر سعدی ، شعر من ، شعرم ، شعرش ، شعر دری .
جلو :       جلوکهنه ، جلو اسپ ، جلو او ، جلوم ، جلوش ، جلو چاچی .
گل:        گل سرخ ، گل نارنج ، گل نو ، گلم ، گلش ، گل روسی .
قلم :       قلم خود کار ، قلم هوشنگ ، قلم تو ، قلمم ، قلمش ، قلم چاپانی

9-     " های ملفوظ " نیز حرف نمودارصامت است ، بنابراین ، با واژه هایی که مختوم به این حرف باشند ، در حالات موصوف ، مضاف و منسوب نیز در حالت پیوستن پسوند های ضمیری ، نسبتی و تنکیر ، چیزی در نوشته افزوده نمیشود ، مانند :
کوه :      کوه بلند ، کوهی (نسبتی ) ، کوهها ، گوهی (نکره) .
کلاه:      کلاه سیاه ، کلاه احمد ، کلاه من ، کلاهم ، کلاهش ، کلاه عسکری، کلاهها ، کلاهی ( نکره).
نگاه :     نگاه افسونگر، نگاه دلدار ، نگاه کودک، نگاهم ، نگاهش ، نگاه عاشقانه ، نگاهها ، نگاهی ( نکره ).
راه :      راه دور ، راه پغمان ، راهم ، راهش ، راهها ، راهی ( نکره ) .
ماه:       ماه نو، ماه نخشب ، ماه من ، ماهم ، ماهش ، ماه عیسوی ، ماهها ، ماهی ( نکره)
     10 -   واژه هایی که با آنها ضمایر " مان ، تان ، شان " بیایند ، آن واژه ها از این ضمایر جدا نوشته میشوند ؛ مانند:
           قلم مان ،  قلم تان ، قلم شان
          راه مان ، راه تان ، راه شان
         زنده گی مان ، زنده گی تان ، زنده گی شان
11-    پسوند نکره ، پسوند اسم معنی و پسوند صفت نسبتی با واژه های مختوم به الف ممدوده {ا}، واو معروف و مجهول {و}و های غیر ملفوظ {ه}به شکل "یی" نوشته میشود:

الف ) واژه های مختوم به {ا}
دنیا:        دنیایی میخواهم پراز صلح وصفا .( پسوند نکره )
دانا:         دانایی ، تواناییست .( پسوند اسم معنی )
اعتنا:       به من اعتنایی ننمود.( پسوندتنگیر )
آسیا:        مسابقات فتبال آسیایی به زودی آغاز میشود، ( پسوند صفت نسبتی )


ب) واژه های مختوم به واو معروف و مجهول {و}
لیمو:        پروین پیراهن لیمویی پوشیده بود .( پسوند صفت نسبتی )
دو  :        دویی دربین دوستان ناپسندیده است .( پسوند اسم معنی )

ج ) واژه ها ی مختوم به های غیر ملفوظ { ه }
نامه:        نامه یی به برادرم فرستادم .( پسوند نکره )
سرمه :    اوپیراهن سرمه یی پوشیده بو د ( پسوند صفت نسبتی )
بنده :       مبارزان زنجیر های بنده گی را گسستند .( پسوند اسم معنی )

د) پسوند های اسم معنی و تنکیر وضمیری در واژه های مختوم به { ی} چنین نوشته میشوند :
صوفی:    صوفیی آن است که هر چه در کف داری بدهی ...( پسوند اسم معنی ) " خواجه عبدالله انصاری "
یا :          صوفیی میگشت در دور افق ...( پسوند نکره ) "مولوی "
کشتی :     کشتیی از دریا میگذشت .( پسوند نکره )
یا:           کشتیم ، کشتیت، کشتیش ، کشتی مان ( یم ، یت ... نشانه ها ی ضمیری است )
زنده گی : زنده گیم ،زنده گیت ، زنده گیش ، زنده گی تان ( یم ، یت ... نشانه ضمیری است )

12-  {ای } تنها در یک مورد و در صیغۀ مفرد مخاطب فعل ماضی قریب یا صیغۀ مفرد مخاطب فعل اخباری نوشته می شود :
تو در خانه ای ، تورفته ای ، گفته ای ، برده ای ، خورده ای .
یا :          در خانه ام                      در خانه ایم
              در خانه ای                      در خانه اید
              درخانه است                    در خانه اند          ( در خانه استند )
      ویا :                        رفته ام                            رفته ایم
                        رفته ای                          رفته اید
                        رفته است                        رفته اند               ( رفته استند )
13-   واژه های مختوم به الف ممدوده {ا}و{ی}وواومعروف و مجهول {و}و های غیر ملفوظ {ه }هنگام پیوستن با پسوند های اضافی به گونۀ زیر نوشته میشوند :
پا:           پایم ، پای مان ، پایت ، پای تان ، پایش ، پای شان ،
جای :      جایم ، جای مان ، جایت ، جای تان ، جایش ، جای شان ،
آرزو:      آرزویم ، آرزوی مان ، آزویت ، آرزوی تان ، آروزیش ، آرزوی شان ،
خانه :      خانه ام، خانۀ مان ، خانه ات ، خانۀ تان ، خانه اش ، خانۀ شان ،
نامه :       نامه ام ، نامۀ تان ، نامه ات ، نامۀ تان ، نامه اش ، نامۀ شان ،
زنده گی : زنده گیم ، زنده گی مان ، زنده گیست ، زنده گی تان ، زنده گیش ، زنده گی شان .

14-  " است " " استند " و " اند " چنین نوشته میشوند
الف ) پس از واژه های مختوم به الف ممدوده { ا }

 دانا :                   داناست                           داناستند                           دانایند
توانا:                   تواناست                          تواناستند                                     توانایند
کجا:                    کجاست                          کجاستند                          کجایند
ب) پس از {و}معروف و مجهول ،
(1) پس از واژه مختوم به واو مجهول :
نیکو :                  نیکوست                                     نیکوستند                         نیکویند
بدخو:                  بدخوست                         بدخوستند                                    بدخویند
روبرو:                روبه روست                    روبهروستند                     روبرویند

(2) پس از واژه های مختوم به واو های صامت  /aw /wá/و/ew/ ،
نو :                     نواستند( هستند )                           نواند
جلو:                    جلواست                          جلواستند( هستند )                         جلواند
گاو:                    گاواست
هزارناو:              هزارناو است
ریو:                    ریو است
دیو:                     دیو است

(3) پس از واژه های مختوم به {ی} معروف و برخی از دفتانگهای یایی ،
زنده گی               زنده گیست
مبتدی                  مبتدیست
علمی                   عملیست
طبیعی                  طبیعیست
شخصی               شخصیست
زیبایی                 زیباییست
دانایی                  دانییست
نوت : نوشتن این واژه ها با "الف " به شکل زنده گی است ، طبیعی است ، و دانایی است نیز جواز دارد .

(4) پس از واژه های مختوم به های غیر ملفوظ و تمام صامتها ،
خانه                    خانه است
لانه                     لانه است
گواه                    گواه است
زنده                    زنده است
چنین                   چنین است
دیوار                   دیوار است
نزدیک                 نزدیک است

(5) فعل "نیست " وواژه های پرسشی " کیست "و" چیست "به همین گونه نوشته میشوند .

15-  پیشوند ها :
پیشوند ها در زبان دری به دو بخش عمده جدا میشوند : پیشوند های صرفی ( تصریفی ) و پیشوند های واژه ساز ( اشتقاقی )
پیشوند های صرفی بدین گونه مشخص میشوند :
(1)   پیشوند {می - } یا { همی - }
هر کاه این پیشوند در جلو فعلهای آغاز شده به صامت قرار گیرد ، با ماده یا اصل فعل پیوست نوشته میشوند ؛ مانند:
میگفت ، میروم ، میدانستم ، میخواست ، میرفت ، میدید .
همیگفت ، همیرویم ، همیدانستم ، همیخواست ، همیرفت ، همیدید.
هرگاه با فعلهای آغاز شده به مصوتهای " الف ، مفتوح ، مکسور ، مضموم بیاید ، باز هم با فعل پیوسته نوشته میشود؛ مانند:
انداخت                       میانداخت
افروخت                     میافروخت
انگیزد                        میانگیزد
ایستاد                        میاستا د
افتاد                           میافتاد
افتد                            میافتد

نوت : بهتراست واژه های ، مختوم به صامتها را به صورت مشکلست ، آسانست ، کمست ، خوبست ، آنست ، همینست ، نزدیکست ، و ماننداینها ننویسیم و الف فعل " است " پس از واژه های مختوم به های غیر ملفوظ و صامتها حذف نشوند .

هرگاه با واژه هایی که با {و} و {ی} آغاز مییابند ،بیاید بدین گونه نوشته میشود:
میورزد                      میوزید                            مییافت                            مییازید.
و اما هر گاه با فعلهای آغاز شده به مصوت {آ} بیاید ، جدا نوشته میشود ، مانند :
آراست                       می آراست
آمد                            می آمد
آرمید                         می آرمید
آزمایند                       می آزمایند          
آسایند                        می آسایند

(2)   پیشوند {ب-} که همواره با فعل می آید به این گونه نوشته میشود :
هر گاه با فعلهای آغاز شده به حرف نمودار صامت بیاید ، یا فعل پیوسته نوشته میشود؛مانند :
بگفت ، برفت ، بزد ، ببیند ، ببین ، برو، بخوان ، بگمار.
هرگاه با فعلهای آغاز شده به حرف نمودارمصوت ( الف مفتوح یا مضوم ) بیاید ، {ا}حذف میگردد و پیش از فعل {ی}افزوده میشود ؛ مانند :
افگند                          بیفگند
افروز                        بیفروز
افتاد                           بیفتاد
انداخت                       بینداخت
هر گاه با فعلهایی که با "الف مکسور"آغاز شده باشند ، بیاید الف آن نوشته میشود ؛ مانند :
ایستاد                        بایستاد                            ایستد                              بایستد

هرگاه با فعلهای آغاز شده به حروف نمودارمصوتهای{ی } و {و}بیاید مانند صامتها پیوسته با فعل نوشته میشود ؛ چون :
یافت                          بیافت
ورزید                        بورزید              
وزید                          بوزید
و ما اگر با فعلهای آغاز شده به حرف نمودار {آ} بیاید، میان پیشوند و اصل فعل{ی}افزدوده میشود و در نگارش علامۀ "مد" آغاز فعل حذف میگردد؛مانند:
آید                             بیاد
آورد                          بیاورد
آمد                            بیامد
آراست                       بیاراست
آشفت                         بیاشفت

(3)   پیشوند نفی {ن - } به این گونه نوشته میشود :
هرگاه با فعلهای آغاز شده با حروف نمودارصامت بیاید ، پیوسته با فعل نوشته میشود؛ مانند :
نخورد ، نرفت ، نکرد ، نوزید ، نگفت ، نیافت .
هرگاه بافعلهای آغاز شده به حروف نمودار مصوت ( الف مفتوح یامضوم ) بیاید ، میان این پیشوند و اصل ، {ی} افزوده میشود و الف آغازین فعل حذف میگردد ؛ مانند :
انداخت                       نینداخت
افروخت                     نیفروخت
افروز                        نیفروز
در واژه های "ایستاد "و " ایستد"به این شکل نوشته میشود :
ایستاد                        نایستاد
ایستد                         نایستد
و اما هرگاه با فعلهای آغاز شده با حروف نمودار{آ} بیاید میان این پیشوند و اصل فعل ،{ی} افزوده میشود و علامۀ"مد " {~}حذف می گردد ؛ مانند :
آمد                            نیامد
آراست                       نیاراست
آورد                          نیارود
(4)   پیشوند نهی {م-}نیز خصوصیت پیشوند نفی را دارد و یا فعلهای آغاز شده به حروف نمودار صامت پیوسته نوشته میشود ؛مانند :
مکن ، مرو ، مخور ، مزن ، منشین ، مگو ، مخوان .
و اما هر گاه با فعلهای آغاز شده به حروف نمودارمصوت بیاید، مانند پیشوند نفی نوشته میشود ؛ چون :
افروز :                      نیفروخت                        میفروز                           میفروزید
افگن  :                       نیفگند                             میفگن                             میفگنید
آ       :                       نیامد                              میا                                 میایید
ایست :                       نایستاد                            مایست                            مایستید
(5)   پیشوند های واژه ساز
پیشوند های واژه ساز تا حد امکان باید با اصل واژه پیوست نوشته شوند ؛ مانند :
ام :                امروز                            امشب                             امسال
بی:               بیکار                             بیدل                               بینوا                               بیرنگ

هر گاه پیشوند {یی-} با واژه هایی بیاید که با حروف نمودارمصوت {آ،ا}آغاز شوند ، جدا نوشته میشود ؛ مانند :
بی آب ، بی آبرو ، بی آزار ، بی ادب ، بی اراده ، بی انصاف .
همچنان هر گاه به حیث پیشینه به کار رود از اصل واژه جدا نوشته میشود ؛ مانند :بی چون و چرا ، بی گفت و شنود ، بی خورد و خواب .
پسوند هانیز مانند پیشوند ها تا حد امکان با واژه ها پیوسته نوشته میشوند ؛ مانند :
نیلگون ، نیلفام ، ستمگر ، باغبان ، بهتر ، بهترین ، پریوش ، ماهوش ، مهوش ، دانشمند، هدفمند ، گلزار ، نیسان.
16-   پسینۀ {را } از واژه ها جدا نوشته میشود ؛ مانند :
کتاب را ، قلم را ، وی را ، این را ، آن را ، فرهنگ را ، دانش را ، دیوان را ، مشکل را .
17-  پسوند ها جمع {-ها } و {- آن} با واژه ها پیوسته نوشته میشوند ؛ مانند :
کتابها ، قلمها ، دستها ، دلها ، باغها ، چنگلها ، کوهها ، چوکیها ، الماریها ، آدمها، عربها ،افغانها ، ایرانیها ، هندیها ، آسیاییها ، افریقاییها ، امریکاییها ، جایها ، پایها ، مویها ، جویها ، رویها .
هرگاه واژه هایی که به " ها ی غیر ملفوظ " پایان یا فته باشند در صورت جمع بستن با " ها "، { ه/هـ /ـه } پایان واژه حذف نمیشود ؛ مانند : نامه – نامه ها ، خانه – خانه ها  ، جامه – جامه ها ، افسانه – افسانه ها .
نوت : این واژه و ترکیبهای ویژۀ دری که برخی از نویسنده گان  آنها را با نشانه ها ی{ات و جات } جمع میبند –هر چند مربوط به املا نیست با نشانه های "- ها "و"-ان "به این گونه نوشته میشوند :
باغ – باغها ، ده – دهها، ( دهکده ها ، روستاها ) ، سبزی – سبزیها ، دسته – دسته ها ، کوهستان – کوهستانها ، پرزه – پرزه ها ، میوه – میوها .
نوشته – نوشته ها ، کارخانه – کارخانه ها ، خواهش – خواهش ها ، فرمایش – فرمایش ها ، نمایش – نمایش ها ، سفارش –سفارش ها ، گزارش – گزارش ها ، پیشنهاد – پیشنهاد ها . تمام واژه ها ی دخیل به هنگام جمع بستن یا علامه های جمع سالم عربی "- ون ،- ین ، - ات "جمع بسته میشوند ، هنگام جمع بستن در زبان دری تا حد امکان باید با علامه های جمع ویژۀ زبان دری ( -ها ، - ان ) جمع بسته شوند ؛ مانند : معلمان ، محصلان ، محققان ، مفتشان ، مهندسان ، عالمان ، فاضلان ، مًورخان، کاتبان ، ناظران ، منشیان ، مآموران ، آمران ، مدیران ، وزیران ، کلمه ها ، سیاره ها ، طیاره ها ، عادتها ، واقعه ها ، امثال اینها .
بنابر این  ، جمع بستن ، این واژه ها به گونۀ باغات ، دهات ، میوه جات ، سبزیجات ، پرزه جات ، کار خانه جات ، خواهشات ، فرمایشات ، گزارشات ، سفارشات ، پیشنهادات – هر چند به کار هم رفته است ، نادرست است و کاربرد علامه های  {جات}یا{ ات }
با واژه ها ی در ی به هیچ صورت جایز نیست .
18-  پسوند جمع [-ها ] با واژه ها پیوست نوشته شود ؛ مانند:
پیشرفت ، پیشنهاد ، پیشرو ، پیشاهنگ ، هماهنگ ، رویداد ، روانکار، روانشناس ، زبانشناس ، زبانشناسی ، دستیاب ، پایپاک ، صاحبدل ، صاحبنظر ، گلفروش ، میفروش ، دلارام ، دلاویز ، نیکنام ، نیکبخت ، خوشحال ، جهانبینی ، جهانشناختی ، دستنویس ، جهانگرد ، آسمانخراش ، آموزشگاه ، پرورشگاه ، باشگاه ، دانشگاه ، گفتگو ، جستجو ، دوستدار ، هیچکار و امثال اینها .
و اما این واژه ها : پیرهن چاک ، افسون کنان ، شست و شو ، شکست ناپذیر ، عدالت شعار ، شماتت ورزی ، که یکجا نوشتن آنها سبب دشواری و ثقلت در خواندن میشود ، باید جدا نوشته شوند .
19-  تنوین ( دوزبر ، دوزیر ، دوپیش در حرف آخر واژه ها ):
تنوین تنها بر واژه های عربی نوشته میشود و در زبان دری تنها تنوین " دو زبر" برواژه ها ی عربی رایج میباشد و کاربرد تنوین با واژه های غیر عربی در زبان دری درست نیست ؛ چون :تیلفوناً ، تلگراماً، زباناً، ناچاراً.
الف ) بنابر قاعدۀ کلی و رایج در پایان واژۀ مورد نظر "الفی "میافزاییم و بالای آن "دوزیر"مینویسیم ؛مانند:
اصلاً ، اجمالاً ، احتمالاً ، حتماً ، قسماً ، عیناً ، مثلاً ، ابداً فورآ ، مختصراً ، حقیقتاً ، نسبتاً ، موقتاً ، ذاتاً ، عجالتاً ، ندرتاً
ب) تنوین "دوزبر " در واژه های عربی مختوم به همزه{ء}بر سرهمزه نوشته میشود؛مانند :
استثناء                             استثناءٌ
جزء                                جزءٌ
20-  واژه های همزه دار :
همزه{ء}ویژۀ واژه های عربیست
همزه در واژه های عربی هم د رآغاز ، هم در میانه و هم در آنجام می آید و شیوۀ نوشتن آن دستور های ویژه یی دارد ،؛ اما بحث ما در بارۀ طرز نوشتن "همزه"در واژه های دخیل عربی در زبان دریست که به گونۀ زیرمشخص میشود :
(1)   در آغاز واژه های عربی به شکل {ا}نوشته میشود؛ مانند: اتفاق، اتحاد ، امت ، اصحاب ، ایجاد ، امتنان .
(2)   هر گاه همزه در پایان واژه ها بر کرسی {ا} با{و}نشسته باشد ، همزه حذف نمیشود، مانند
مبدأ                                       مبدأ زبان دری
لؤلؤ                                       لؤلؤناب و نایاب
رؤیت                                    رؤیت هلال

(3)   در آن دسته از واژه های عربی که بر وزن " فاعل " ، " فواعل " و " فعائل " باشند ، در زبان دری به جای همزه{ی} نوشته می شود ؛ مانند :
اصل عربی ( بروزن فاعل )                                                     املای دری
قائل                                                                                       قایل
سائل                                                                                     سایل
مائل                                                                                      مایل
جائز                                                                                     جایز
اصل عربی ( بروزن فواعل )                                                      املای دری
فوائد                                                                                      فواید
نوائب                                                                                    نوایب
جوائز                                                                                    جوایز
عوائد                                                                                     عواید
زوائد                                                                                     زواید

اصل عربی ( بر وزن فعائل )                                                      املای دری
شمائل                                                                                    شمایل
قبائل                                                                                      قبایل
دلائل                                                                                     دلایل
حمائل                                                                                    حمایل
اوائل                                                                                                 اوایل
مسائل                                                                                    مسایل
فضائل                                                                                   فضایل

(4)   هر گاه حرکت حرف ما قبل همزه فتحه باشد؛ همزه بر کرسی {ا} نوشته میشود ؛ مانند :تأثیر ، تألیف ، تأویل ، تأریخ ، رأس ، مأمور ، رأس ، یأس .
(5)   هر گاه حرکت ما قبل همزه ضمه باشد ، همزه بر کرسی {و} نوشته می شود ؛ مانند : مؤمن ، لؤلؤ، مؤتن ، مؤذن .
(6)   همزۀ ماقبل متحرک بر کرسی {و} اول نوشته میشود ؛ مانند : رؤوف ، داؤود ، رؤوس ، شؤون
نوت در متن های کهن عربی این واژه ها به شکل رؤف ، مسؤل و داؤد هم آمده است .
(7)   همزۀ ما قبل متحرک بر کرسی {ی} ( یای بی نقطه ) نوشته میشود ؛ مانند ، رئیس ، لئیم .
(8)   همزۀ مفتوح ما قبل ساکن بر کرسی {ا} نوشته میشود ؛ مانند :مسأله ، مسألت .
(9)   همزۀ مفتوح ماقبل{ی} ساکن بر کرسی {ی} ( یای بی نقطه ) نوشته میشود؛ مانند : هیئت ، خطئیت ، بریئت .
(10)              همزۀ مکسور ماقبل ساکن برکرسی {ی} (یای بی نقطه ) نوشته میشود ؛ مانند : اسئله (جمع سؤال)، افئده (جمع فؤادبه معنای دل )،
(11)              همزۀ مضموم ماقبل ساکن و مابعد {و}برکرسی {و}نوشته میشود؛ مانند: سؤال ، فؤاد .
(12)              همزۀ مضموم ما قبل ساکن و ما بعد {و}بر کرسی {و}نوشته میشود؛ مانند: مسؤول ،مرؤوس ، مشؤوم.
(13)              واژه های مآخذ( جمع مأخذ)، لآلی( جمع لؤلؤ) ، مآل ، مآب،مآثر، متحدالمآل ، جراآت ، اقتضاآت ، قراآت( جمع قرائـت)، منشآت ؛ جرأت ، قرائـت، تبرئه ، ارائه ، برائت ، توطئه، تخطئه،نشأت ودنائت ، به همین شکل نوشته میشوند .
(14)              واژه هایی که در اصل عربی همزه ندارند ، بدون همزه نوشته میشوند؛ مانند:موفق ، موقت ، موظف ، موجز،مصون.
(15)              واژه هایی که در اصل عربی همزه ندارند در شکل فاعلی و مفعولی با همزه نوشته میشوند؛ مانند: مؤرخ ( از تأریخ ) ، مؤدب ( از تأدیب )، مؤکد ( از تأکید ) ، مؤنث (از تأنیث ) ، مؤخر ( ازتأخیر ) ، مؤثر از ( تأثیر ).
(16)              همزۀیی که در پایان واژه های عربی بدون کرسی نوشته میشود ، حذف نمیگردد ؛ مانند:سوءوجزء (جزو) و شیء( در زبان دری این واژه به شکل "شی "و جمع آن "اشیا" نوشته میشود .)

21-  الف مقصوره :
در عربی " الف مقصوره "یاییست ({ی})در پایان واژه هاکه (آ) خوانده میشود . چنین واژه ها در املای دری مانند اصل عربی نوشته میشوند؛مانند :
عیسی                       عیسای مریم                              موسی                                             موسای کلیم الله
معنی                        معنای واژه ها ، واژه های چندین معنایی
لیلی                          لیلای قشنگ من ، کرشمۀ لیلایی     شوری                                          شورای وزیران
یحیی                        یحیایی برمکی

هر گاه این گونه واژه ها منسوب قرار گیرند ، در زبان عربی به صورت زیر نوشته میشوند :
موسی                              موسوی                        عیسی                        عیسوی
معنی                               معنوی                          گنجه                         گنجوی
قبیله                                قبیلوی
و اما در املای زبان دری اشکال زیرین را به خود میگیرند :
موسی                              موسایی                          عیسی                             عیسایی  
معنی                               معنایی                            گنجه                              گنجه یی
قبیله                                قبیله یی
واژه های زیر در حالتهای فاعلی و مفعولی به دو شکل نوشته میشود :
شکل فاعلی                       شکل مفعولی                    شکل فاعلی                      شکل مفعولی
مدعی                                مدعا                             محتوی                           محتوا
مستوفی                            مستوفا                            مقتضی                           مقتضا
منتهی                              منتها
نوت : "مدعی "به صورت "مدعا"بلفظ شده؛ اما به عنوان اصطلاح فقهی ( کسی که بر وی دعوا صورت میگیرد) به شکل " مدعی علیه"نوشته میشود .
نوشتن واژه ها ی عربی ، تقوی ، قوی ، مبتلی ، مصفی ، ومستثنی در زبان دری با "الف "مرجح دانسته میشود؛ مانند :
بلوا  ، تقوا ، قوا ، مبتلا ، مصفا ، مستثنا .
22  – هر گان واژۀ "ابن "در آغاز و پیش از اسم خاص آید ، چنین نوشته میشود؛ مانند: ابن سینا ، ابن بطوطه، ابن رشد، ابن احمد ، ابن زید  و اما هر گاه واژۀ "ابن"در بین دو اسم خاص آید ، {آ} آن در نوشته حذف  میشود ؛ مانند:محمد بن احمد دقیق بلخی ، عیسی بن مریم ، یحیی بن خالد برمکی ، حمزة بن حسن اصفهانی ، حمزة بن علی
نوت :هر چند در این واژه ها {ا} محذوف است ، بعد از {ی} به صورت فتحه و بعد از دیگر حروف به صورت کسره تلفظ میشود ؛ مانند: دارای جهان نصرت دین خسروکامل                  یحیی بن مظفر ملک عالم عادل  ( حافظ )
       شنیدم که اعشی به راه یمن شده                          سوی هودة بن علی یمانی ( منوچهری )
23  - هر گاه واژه ها ی" بعض ، برخ ، بخش "در عبارتهای اضافی ، توصیفی و نسبتی آیند، چنین نوشته میشوند :
بعض مردم ، برخ اول ، بخش دیگر ؛ اما اگر پس از اینها پیشینۀ "از " آید ، چنین نوشته میشوند: بعضی از مردم ، برخی از این کتاب ، بخشی از گفته های افلاطون .
 و اگر نکره واقع شوند ( به سان دسته یی ، گروهی ، عده یی ) به شکل زیر نوشته میشوند:
بعضی این طرف رفتند و برخی آن طرف .
برخی به موضوع دلچسپی نشان دادندو برخی بیتوجه ماندند. بعضیها باور دارند و برخیها آن را نمیپذیرند .
24- واژه های" این" و "آن " جدا نوشته میشوند ؛ مانند : این مکتب ، این خانه ، این مرد ، آن زن ، آن شخص ، آن دکان، آن دفتر، آن طرف .
این زمان ، آن زمان ، این وقت ، آن وقت ، این چنین ، آن چنان ، این کس ، آن کس ، این طور ، آن طور ، این گونه ، این سو ، آن سو، این جا ، آن جا، این که ، آن گاه .
همچنان واژه ها ی " همین" و "همان " نیز جدا نوشته میشوند ؛ مانند : همین که ، همان گونه ، همین طور، همان طور ، همین سان ، همان سان .
25- {که } از واژه ها ی"چگونه "، "چرا"، "چطور " ، "چنانچه "، "آنچه "و "آنکه "به همین شکل نوشته میشوند .
26- واژۀ "هیچ " جدا نوشته میشود؛مانند: هیچ چیز ، هیچ کس ، هیچ گونه ، هیچ صورت ، هیچ جا ، هیچ وقت ، هیچ گاه ، هیچ یک ، هیچ کدام
27- {کی } و{چی} پرسشی به شکل زیر نوشته میشوند :
کی می آید ؟ کی گفت ؟تو به کی گفتی؟ چی گفتی ؟چی میخواهی ؟ چی چیزی میتواند ترا مطمئن گرداند؟
28- واژه های عربی به وزن " تفعیل "چنین نوشته می شوند :
تعیین ، تمییز ، تغییر ( با دو {ی} )
29- ترکیبات عربی مستعمل در دری جدا نوشته میشوند ؛ مانند :
ان شاءالله ، عن قریب ، مع هذا ، مع ذلک ، من جمله ، علی هذا ، من بعد ،
30 – پیشینۀ ندای {ای } از واژه ها جدا نوشته میشود ؛ مانند : ای خدا ، ای دوست ، ای مرد ، ای یا ر ، ای که از راه دور آمده ای .
31 – این واژه ها با دو {و} نوشته میشوند؛ مانند: کاووس ، طاووس ، سیاووش ، کیکاووس .
32- برخی از نامهای خاص اروپایی ، که نوشتن آنها با {ط} متداول شده است ، باید به همان گونه نوشته شوند ؛ مانند:
سقراط ، افلاطون ، ارسطو .
واما برخی از واژه های دخیل با {ت} نوشته میشوند ؛ مانند: اتاق ، اتریش ، ایتالیا ، بریتانیا ، امپراتور ، پترول .
33- واژه ها و ترکیبات زیر بدین شکل نوشته میشوند :
درست                 نادرست                                    بالخصوص                       باالخصوص
بالعموم                 باالعموم                                       بالاخص                                     باالاخص ، بلاخص
بالکل                   باالکل                                         بالعکس                           باالعکس
بالاخر                 بالاخره ، باالاخره                                     خوشنود                          خشنود
خورشید               خرشید                                       خورسند(در متنها آمده )      خرسند
خورد( کوچک)      خرده     ( درمتنها آمده است)           کمک                             کهمک، کومک                
و اما واژه های زیر به دوشکل به معنیهای مختلف نوشته میشوند :
اداکننده                             ترک کننده
سپاس گزار                       سپاسگذار                        نماز گزار                       نماز گذار
شکر گزار                        شکرگذار                                    خدمت گزار                     خدمت گذار

34- وازه ها و اصطلاحهای دخیل اروپایی به این شکل نوشته میشوند :
فیودالیزم ، سوسیالیزم ، کمونیزم ، انترناسیونالیزم ، انارشیزم ، رویزیونیزم ، سکتاریزم ، شووینیزم ، صهیونیزم ، لیننیزم ، مارکسیزم ، میلتاریزم ، ناسونالیزم ، کاپیتالیزم ، نازیزم ، لیبرالیزم ، ریالیزم ، رمانتیزم ، کوبیزم ، دگماتیزم ، پراگماتیزم ، اگزستانسیالیزم .
ایدیولوژی ، ایده ، دموکراتیک ، دموکراسی ، اکادمی ، پاسیف ، اکتیف ، تلفون، تلگراف ، تلگرام ، تلویزیون ، فلم ، کامره ، کست ، ترانسفارمر، پاراگراف ، میخانیک ، پروفیسر، داکتر ، پلیس ، رنسانس ، استتیک ، سیمینار ، جنرال ، برس(برس بوت ) ، بورس ( بورس تحصیلی ) ، بیوگرافی ، اتوگرافی ، لیسانس ، لیسانسه ، یونیورستی ، میناتور ، میناتوری .
       




    












 بخش دوم
نشانه گُذاری
نشانه گذاری( که نقطه گذاری ، تنقط ، علایم ، تنقیط و علامات اعجامیه نیز گفته شده است) به کار بردن نشانه ها ی ویژه ییست با ارتباط به نگارش جمله ها و تعبیر ها . هدف از کاربرد نشانه ها ، بهتر فهماندن مقصود ، آسانی و روانی در خوانش ، رعایت وقف و مکث ، تغییر دادن لحن جمله ها و عبارتها بنابر ضرورت و جزوآنهاست .
چون نشانه ها به جمله ها و عبارت ها صراحت بیشتر میبخشد ، بنابر این کار برد آنها در جاهای مناسب امریست ضروری .
1-      شیوۀ نوشتن پاراگراف (Paragraph)
هر گاه نوشتۀ آغاز گردد ، باید از حاشیۀ معمولی در فاصلۀ یک و نیم سانتی متر به طرف  داخل صفحه نوشته شود .
هر پاراگراف با عین خصوصیت و به همان فاصله به طرف داخل صفحه آغاز میشود .
2-      نقطه ( Full Stop’ Periot) {.}:
الف ) در پایان جمله هایی که پرسشی ، ندایی و تعجبی نباشند ، گذاشته میشود؛ مانند :
معبد سرخ کوتل د ر بغلان است .
هوشنگ از سفر تازه برگشته است .
برادرم از کار خود رضایت کامل دارد .
به او بگوکه بیاید .
بیایید.
بلی.

ب) پس از مخففات نیز نقطه گذاشته میشود ؛ مانند :
این رساله به سال 1363 هـ.ش.نوشته شد.
دولت اسلامی افغانستان نمونه از آرمانهای مردم و ملت افغانستان است .
اتحادیه نویسنده گان افغانستان از حقوق همۀ نویسنده گان افغانستان دفاع می نماید .

3-       کامه ( ویرگیول ،سکته ) Comma {،}:
الف ) هر گاه چند واژه یا عبارت پهلوی هم بیایند باید توسط { و} ها ی عطف به هم پیوند یابند ، در همچو موارد {و } ها حذف به جای آنها نشانۀ {،} گذاشته میشود و پیش از فرجامین واژۀ عطف شده به واژۀ پیشین {و} نوشته میشود ؛ مانند :
هیئت ترکیب یک عمارت باید نمایندۀهماهنگی ، تناسب ، جلوه ، ابهت ، ابتکار ، استقامت وصفات دیگر مورد نظر باشد.
یا:نگارش بیروح و غیر هنرمندانه بی تأثیر ، یکنواخت ، کسالت آور ، دالگزای و ناپسند است .
ب) پیش از جمله ها و عبارتهایی که شرح و تفسیر جمله ها و عبارتهای پیشین باشند گذاشته میشود ؛ مانند:
کاربرد درست نشانه گذاری ، که بخش مهمی از نگارش است، در هر حال ضروریست .
یا:ابومسلم خراسانی ، که مردی دلیر ووطنپرست بود.همواره اندیشۀ آزادی  و استقلال خراسان را در سر میپرورانید .
ویا: ماهمواره زیر پرتوآفتاب منطقۀگرم ، در وادی گیاهان رنگا رنگ ، با هم میزیستیم .
ج) هر گاه جمله یی با یکی از واژه ها ی"بلی " ، "نه"، " نی " ، " خیر "، "درست "وامثال آنها آغازشود، پس از آن واژه کامه
{،}و در پی آن بقیۀ جمله نوشته میشود؛ مانند:
بلی، من اشعار اورا خوانده ام .
نه ، گفتۀ شما درست نیست .
نی ، ناسنجیده نباید عمل کرد.
درست، میتوان این نظر شما را پذیرفت .
اما اگر این واژه هاتنها بیایند ، پس از آنها نقطه {.}نوشته میشود ؛ چون:
-          داستانت را تمام کردی ؟
-          بلی.
یا: آیامیخواهی غذایت را همین اکنون بخوری ؟
-          نه.

د) در نوشته های علمی و تحقیقی ، در پانویسها، برای جدا کردن مشخصات یک مأخذ( مانند نام مؤلف ،جای و سال چاپ و صفحۀ اثر ) نوشته میشود ؛ مانند:
 الکامل فی التاریخ ، ابن الکثیر ، ج7 ، قاهره: 1347 ، ص247.
یا ابوسعید عبدالحی گردیزی ، زین الاخبار ، به تصحیح و تحشیۀ ، عبدالحی حبیبی ، تهران :بنیاد فرهنگ ایران ، 1355، ص ص 120 – 122.
4-      سمیکولن ( ویرگیول با نقطه ، مفرزه ) Semicolon {؛}
الف ) برای جدا کردن فقره ها و جمله هایی که پیهم آیند و به هم مربوط باشند ؛ ولی ایجاب گذاشتن نقطه را ننماید ، نوشته می شود؛ مانند :
از بد کرداران نفرت دارم ، از ساده لوحان بدم می آید ، راستان و نیکو سرشتان را دوست دارم .
یا :باید گفت کتابهای درسی مکاتب در زمینه های گوناگون نوشته میشوند، یعنی در جملۀ کتابهای درسی ریاضی وفزیک هست ، کیمیا و بیالوژی هست ؛ تاریخ و باستان شناسی هست ، فلسفه و اقتصاد سیاسی هست ، هنر و ادبیات هست ؛ دستورزبان و زبانشناسی هست و بسیاری از رشته های علمی دیگر هم هست ؛
ب) در جمله هاپیش از واژه های ( مثلاً ،مانند ، به حیث مثال ، به گونۀ نمونه ، چون ) و امثال آن ، که به منظور ایراد مثال بیایند ، نوشته میشود؛مانند : به حیث مثال در ، به گونۀ نمونه ، چون "و امثال آن ، که به منظور ایراد مثال بیایند ، نوشته میشود؛ مانند:             
سهوو فراموشی یا اشتباه و غلطی در کار برد نشانه ها شاید نوشته یی را بیمعنی گرداند یا غیر از آنچه نوسینده خواسته است ، جلوه دهد ؛ به حیث مثال :...
ج)در نوشته های علمی و تحقیقی،هر گاه مطلبی به چندین مأخذرجعت داده شود کامه {،}برای جدا کردن هر بخش یک مأخذو سمیکولن {؛ } برای جدا کردن هر مأخذ از دیگر آن نوشته میشود؛ مانند:
تاریخ بیهقی ، چاپ داکتر غنی و داکترفیاض ، تهران :1344، ص125 ، ترکستان تا هجوم ، مغول ، بار تولد ، لندن :1348، ص78 ؛ الکامل فی التاریخ ، ابن الکثیر ، ج7، قاهره 1347، ص ص 32- 35 .
د) در قاموسها معنیها ی به هم مربوط یک واژه توسط کامه ها و معنیهای مستقل ، که تحت اعداد "1،2،3"می آیند ، توسط سیمکولن جدا میشوند ؛ مانند :آیدیا ، ( ایدها) ، اسم .
1- پلان ، پروژه ، طرح
2- فکر ، عقیده ، مفکوره ، نظر ، مقصود.
هـ) پیش از واژه ها ی " اما، زیرا ، ولی ، لیکن ، مگر ، بلکه "نوشته میشود .

5-      شارحه ( دونقطۀ سر به سر ، بیانیه )Colon  }:}
الف ) در نقل مستقیم پیش از ناخنکهای [  «    »  ] گذاشته میشود؛ چون : افسری به سرباز ان گفت :«همواره در نگهداری و حفظ سلاح خود بیدار و هوشیار باشید !»
ب) برای شرح و تفصیل یک مطلب در جمله نوشته میشود ؛ مانند: عنوانهای اشعاری که در شمارۀ اول سال دوم مجلۀ ژوندون چاپ شده اند ، عبارت اند از : قصه ها یی از آدمها و تاریخ ، تلاش ، مردی در چشمه ، کتیبه ، شب و ماه و تو .
ج) پس از عنوانها ی کوچک کنار صفحه ، که سطر به ادامۀ آن نوشته شود ، به کار میرود ؛ مانند:
اقسام « واو» در زبان دری : واو در زبان در ی پنج قسم است و به نامهای واو عطف ، واو مجهول ، واو معروف ، واودفتانگ ، وواو معدول یاد میشود.
د) پس از واژه های « مانند ، چون ، به حیث مثال ، به گونۀ نمونه و ... » ، که بدنبال آنها مثال ذکر شود ، گذاشته میشود .

6 -  فاصله ( خط ) Dash The[ - ]
الف ) پس از شماره های تقسیمات یک موضوع به بخشهای عمده و اساسی نوشته میشود ؛ مانند :
مثنوی به طور عمده چهار قسم است :
1-    مثنوی حماسی
2-    مثنوی غنایی
3-    مثنوی عرفانی پ
4-    مثنوی حکمی
ب) به منظور تفسیر و توضیح یک واژه یا یک عبارت نوشته میشود؛ مانند :ناصر خسرو – شاعر مبارز و دانشمند زبان دری – به سال 481 هـ. زنده گی را پدرود گفت .
یا : محمود طرزی – پر کار ترین مترجم آثار ابداعی و روزنامه  نگار توانا اشعار زیاد نیز سروده است .
ج) گاهی به منظور تفسیر و توضیح یک واژه یا یک مطلب تنها یک بار در پایان یا در بخش آخر جمله نوشته میشود ؛ مانند :نباید جمله های ما بیجان و ماشینی باشند ؛ بلکه باید رشد کنند و بزرگ شوند – بدان سان که جانداران نمو میکنند و بزرگ میشوند.
د) در گفتگوی دو نفری ( دیالوگ ) ، داستان ، نمایشنامه یا فلمنامه وقتی که از گوینده گان به تکرار نام برده نشود ، پس از گفتار هر گوینده ، که در آغاز سطر نوشته میشود ، فاصله [ - ] میگذارند ؛ مانند :
- پدرت را به یاد داری ؟
- اوه ، بلی!
- میدانی او اکنون د رکجاست ؟
- در بلخمری .
- در فابریکۀ سمنت کار میکند؟

یاداشت نخست :
یک نوع فاصلۀ دیگری هم هست که در زبان انگلیسی Hyphen نامیده میشود ، هایفن یا فاصله از نظر شکل و هم از نظر جایهای کار برد تفاوت دارد . درازی « فاصله» اندکی بیشتر از دو ملی متر واز « هایفن » یک ملی متر است.هایفن در موارد زیر نوشته میشود :
الف ) در واژه ها ی ترکیبی ؛ مانند :
عوامل اقتصادی – اجتماعی ، دستاورد ها ی علمی – تخنیکی ، زبانهای  اندو- اورپایی .
ب) هر گاه در چاپ تایپ یا دستنویس برای نوشتن یک واژه در صفحه جای نماند و واژه به دو بخش تقسیم شوند پس از یک بخش واژه در پایان سطر گذاشته میشود . باید به یاد داشته باشیم که هرکز نباید یک هجای واژه را به گونۀ زیر تقسیم کرد ؛ بلکه باید واژه ها را به هجاها تقسیم نمود :
درست                                                      نادرست
دست – آورد                                              دست آ- ورد
                                                              دست آو- رد
                                                              دست آور- د

کشور داری                                               کشو-رداری
                                                              کشورد- اری
                                                              کشوردا-ری



ج ) در نوشته های علمی و تحقیقی وقتی واژه های نا مستقل از گونۀ پیشوند ها و پسوند ها به تنهایی نوشته شوند ، پیش از پسوند ها و پس از پیشوند ها ، هایفن گذاشته میشود؛ مانند :
درست                                                                 نادرست
کتا بها                                                                  کتاب – ها ( نقل « ها » در سطر دیگر )
میکرد                                                                  می -  کرد ( نقل اصل واژۀ « کرد » در سطر دیگر)
خوردیم                                                                خورد- یم ( نقل « یم » جدا از اصل واژه در سطر دیگر )

یاداشت دوم :
گاهی تایپستها ، وقتی در پایان سطر جای اندک باقی می مانده و نوشتن واژه یی در آن جای گنجایش نداشته باشد ، بدون موجب فاصله  یا هایفن را تایپ میکنند تا آنجام سطر ها با هم متوازن شوند . این کا رکاملاً بیفایده و ناپسند است .باید واژه ها را دراز تر تایپ کنند و یا همان بخش آخر سطر را خالی بگذارند .
همچنان د رتایپ و چاپ غالباً به جای [،] فاصله [- ] میگذارند که به کلی بیمورد و خطاست . باید ازاین کار اجتناب و جای کامه خالی گذاشته شود تا بعداً به دست کامه نوشته شود .

7        – نشانۀ پرسش ( سؤالیه ، علامۀ استفهام ) Question Mark [؟]
الف ) پس از واژه ، فقره و جمله یی که شکل پرسش مستقیم – و نه غیر مستقیم – را داشته باشد ، نوشته میشود ؛ مانند :
شما امروز کجا میروید ؟
یا : چرا به وقت رهسپار هرات میشوی ؟»
و یا : چرا به وقت معین در جلسه نیامدی ؟
این نشانه در پایان پرسش غیر مستقیم به کار نمیرود . در اخیر پرسشها غیر مستقیم نقطه [.]گذاشته میشود؛ مانند :
من از وی پرسیدم که چی وقت رهسپار هرات میشود .
یا: من از جاوید پرسیدم که چرا بیموجب خشمگین گردید .
ب) هر گاه واژه یی ، مطلبی یا نکته یی ، در موضوع مورد تحقیق ، برای محقق نا معلوم باشد و اشتباهی به نظر برسد  پیش روی آن ، نشانۀ پرسشی میگذارد ؛ به گونۀ مثال :
حنظله بادغیسی به سال 219 هـ.ق « ؟»در گذشت .
8-      نشانۀ ندا ( نداییه ، اعجابیه ، علامۀ خطاب )  Exclamation Mark[!]
الف ) پس از واژه ها یی که در محل ندا باشند ، نوشته میشود ؛ مانند :
خداوندا! بیش از این اعتراف واضحی در بارۀ ناتوانی کسی وجود دارد ؟
یا :خداوندا، مرا در انجام کار های نیک یاری ده!
اگر واژه های مبین هیجانها ، عواطف و تأثرات  تنها به کارروند، نشانۀ اعجاب [!]پس از آنها نوشته میشود ؛ مانند :
واحسرتا !
دریغا!
آفرین !
آه !
واخ !
اما اگر پس از آنها جمله یی بیاید پس از چنین واژه ها کامه [،]و در پایان جمله ، نشانۀ اعجاب [!]گذاشته میشود .
ب) در پایان جملۀ تعجبی نوشته میشود ؛ مانند:چه بازی جالب و حیرت انگیزی بود !
یا:شگفت سخنی !
و یا: چه دروغ شاخدار
ج) برای اظهار تأثرات و عواطف ، بیان حالتهای ناگهانی و هیجانی ، اظهار خوشی ، اندو ، نفرین ، و امثال آن می آید ؛ مانند:
آه !
آه، چه دردجانکاهی !
دریغا!
دریغا، آن قهر کرده را سیر ندیدم !
آخ!
آخ، چه ستم سختی !
حسرتا!
حسرتا ، که بیست سال از دیدار مادر محروم ماندم و تادم مرگش نتوانستم او را ببینم !
اوه!
اوه، شماو اینجا !
اوه، از دیدن شما دراین کشور بیگانه چقدر شادمان شدم !
د) برای تمسخر و استهزا یا شوخی و مطایبه در پایان جمله هایی که ظاهراً جدی و باور کردنی باشند ، به کار میرود؛مثلاً در بارۀ شخص نادان و بیسوادی چنین گفته شود: این است نویسندۀ توانا و دانشمند نامور کشور !
یا در بارۀ مرد دروغگو و لافزنی گفته شود : این است مردی که از دروغگویی و لافزنی نفرت دارد !
یاداشت :
باید گفت که به کاربردن چندین نشانۀ ندا یا نشانۀ پرسش در جمله ، نادرست است . فرضاً اگر جمله یی هم تعجب آور ، هم پرسشی و هم شوخی آمیز باشد ، میتوان پس از یک نشانۀ پرسش ، تنها یک نشانۀ ندا را بکار برد ؛ مانند: اوه، یا راست میگویی ؟ جایزۀ صد هزارافغانیگی نصیب من شده است ؟!

9-      ناخنکهای دوتایی ( قوس کوچک ، قوس ناخنگ ، علامت نقل قول )       »]
الف ) برای نقل قول مستقیم قول دیگران به صورت حکایتی -  یعنی از زبان کسی یا برای نقل قول مستقیم دیگران  از کتابهای مأخذ پس از شارحه [:] به کار میرود؛ مانند:
اوگفت : « مقصودت را فهمیدم. »
یا : در کتاب هفت قلزم امین احمد رازی چنین آمده است :« بهمن فرمود تا دانشمندان زبان فارسی فصیح وضع کردند و آن را دری نام نهادند.»
ب) برای نشان دادن برخی نامهای خاص ( اشخاص ، اشیا ، اماکن ، اصطلاحها ) نوشته میشود ؛ مانند :
« بینوایان » را چندین بار خوانده ام .
یا : منظورم از تذکر عراق « عراق عجم» بود نه عراق کنونی .
ج) برخی از واژه ها و عبارتهایی که به مفهوم خاص و برجسته به کار میروند که در مواردی در زبانهای اروپایی به حرفهای کلان نوشته میشوند – در زبان دری میان ناخنکهای دوتایی گرفته میشوند؛ مانند :
ما آن را « دریای خاموش » نامیده بودیم .
یا : ماهمیشه به زیر شعاع آفتاب منطقۀ گرم در« وادی علفهای رنگا رنگ » کجا میزیستیم .
د) هر گاه نویسنده ، واژه یی را در معنای غیری حقیقی و به معنای مجازی به کار ببرد ، آن را میان ناخنکهای دوتایی جای میدهد؛ مثلاً اگر واژۀ « مادر مهربان » را به معنای دانشگاه در مورد محصلان دانشگاه استعمال کنیم :
بیشتر محصلان دانشگاه میپندارند که تنها با ایستاده گی به عهد و پیمان دربرابر قوانین و مقررات فاکولته و ایستاده گی به عهد وقول در برابر همدرسان و یا انجام دادن آنچه « مادر مهربان » از آنها متوقع است کار پسندیده یی میکنند .
هـ) گاهی برخی از واژه های نا آشنای خارجی یا واژه های عامیانه و اصطلاحات فنی و تخنیکی در بین ناخنکهای دوتایی گرفته میشود ؛ مانند :
... بخش مهمتر تجدید نظر ، کوشش برای ایجاد ساختمان مستحکم و متین ، تعبیر کامل و دقیق ، بیان مشخص ( کانکریت ) و « بسته بندی شده » است که مقالۀ خوبی را به وجود می آورد .
و) اگر درضمن سخنانی که در بین ناخنکهای دوتایی نوشته شده باشند ، چنین واژه ها یا سخنها در بین نا خنکها یکتایی بدون نشانۀ شارحه نوشته میشوند ؛ مانند: هوشنگ پرسید : « چی کسی گفته است "زنده گی مانند رود خانه است"؟» یا : او گفت :« منتقدی این کتاب را " ضیاع وحشتناک کاغذ ، خوانده است .»
یاداشت :
نشانه های پایان جمله ها و سخنهای بین ناخنکهای دوتایی و یکتایی پیش از بسته شدن ناخنکها نوشته میشوند ؛ مانند :
خسرو گفت : « من از عهدۀ انجام دادن چنین کاری بر نمی آیم .»

10 – کمانکها ( قوس میان ، هلالین ) Parentheses    [(     )]
الف ) به صورت کلی و عمومی ، فقره ها و جمله ها ی معترضه ، که ارتباطا دستوری مستقیم با جمله ندارند ، در میان کمانکها گرفته میشوند ؛ مانند :
با آگاهی از رها شدن بند ابریشمین جرابش ( اگر ابریشمین بوده باشد ) آن دختر به پناهگاه درختان بید رفت .
ب) شماره ها ی تقسیمات دومی موضوع ، معنی یا شرح و تفسیر برخی واژه ها ، سنه ها ، مأخذ ها در بین کمانکها گرفته میشوند ؛ مانند :
طرز آموزش واژه های نوبه سواد آموزان
1-      قوۀ ادارک واژه ها نزد سواد آموزان
قوۀ ادراک واژه ها د رخوانش اساساً شامل دو مرحله میباشد :
(1)   متمرکز ساختن حواس با یک کیفیت و رسیده گی روانی بر شکل واژه ها .
(2)   انگیزش حس تشخیص و شناسایی واژه ها به خاطر تشخیص یک شکل از اشکال دیگر با توجه به طرز تلفظ و فرق معانی آنها .
2-      شیوۀ انکشاف قوۀ ادراک واژه ها
در بارۀ شیوۀ انکشاف قوۀ واژه ها ، برخی از محققان معتقد اند که آموزگار باید مراحل زیر در نظر داشته باشد :
(1)   نوشتن واژه های نو و نا آشنا با خط خوانا به روی تخته ،
(2)   نشان دادن و شناختاندن حروف هر واژه ،
(3)   تفسیر و توضیح معنای هر واژه با آوردن مثالها ،
(4)   تلفظ صریع ، رسا و صحیح هر واژه ،
(5)   موقع دادن به خواندن خاموشانه و فکر کردن سواد آموزان ،
(6)   پرسش آموزگار از هر سواد آموز ،
یا : استیشن فضایی ، که با چنین سرعتی به دور زمین میچرخد ، در حالت بیوزنی همچون قمر سیارۀ زمین ( قمر مصنوعی ) همراه با مهتاب ( قمر طبیعی ) به دوران پیرامون زمین میپردازد .
یا : در آثاری که طی سده های 11- 15م- در هند به وجود آمده سلسله یی از کتابهای دینی نیز به برگهای « پالمه »( پالمه نام نوعی درخت بلندیست که دارای برگهای بزرگ و همیشه سبزبوده در بخشهای جنوب میروید ) نوشته شده است .
یا: امیرخسرو، دوسال پیش از تألیف « قران السعدین » به سال 690 هجری قمری « 38 ساله گی » مثنویی بسیار کوتاهتر از قران السعدین به نام « مفتاح الفتوح » را سرود .
ویا : من سر افرازم که سه سال پیهم (1343 – 1345 خورشیدی ) در شعبۀ زبان و ادبیات دری دانشکدۀ ادبیات و علوم بشری شاگرد آن جاودانه مرد بوده ام .
ج) در تقسیم موضوعهایی که به حروف الفبا ( الف ، ب ، ج ،د ) صورت میگیرد کمانک گذاشته میشود ، یعنی حروف الف ، ب ، ج ، د با کمانک مشخص میگردد که باری مثالهای آن در این رساله  فراوان دیده میشود .
11- قلابها ( قوس کلان ، قوس ایستاده ، قوس عمودی ) Brackets [      ]
الف ) قلابها زمانی استعمال میشوند که برخی از مطالب نقل و اقتباس شده ، قابل معنی کردن یا شرح و تفسیر یا مقتضی تذکر ، افزایش و تکمیل کردن باشد ، یعنی نویسنده وقتی بر مطالب منقول و برگرفته ، چیزی از خود میافزاید و یابه تکمیل و تصحیح قیاسی متنها میپردازد ، آن را در میان قلابها جای میدهد ؛ مانند ؛ « در این یادداشت ، از جراحتی که جنرال جیکسن برداشت [ در روز اول جنگ  در جبهۀ چانسلرس ویل ] ذکری به میان نیامد ؛ ولی از جنرال لی به تقریب فتح بزرگ ، ستایش شده است .»
( از کتاب « زنده گی رابرت لی » اثر جونز )
یا : « از خصا یص کار نویسنده به کار بردن ملاکهای شخصی است :.. فرموده اند ، فردوسی ذهنی ساده دارد [ از کجا معلوم ]... بنابراین ، کم اتفاق میافتد که مرز این ارتباط را دور تر از ذهن سادۀ خواننده گان قرار دهند .» ( از مفالۀ « نقدی بر تصویر آفرینی در شاهنامۀ فردوسی » نوشتۀ علی حضوری )
ویا : « مردی [ این واقعه ] دید و به یو آب خبر داده گفت آب شالوم را دیدم که از درختی بلوط آویخته شده.»
ب ) قلابها در تحقیق و چاپ متنهای کهن نیز به همان منظوری که در بالا ذکر شد ، استعمال میشوند . مثلآ هنگامی که در بین مطالب یک اثر ، آوردن مطلبی ، نکته یی ، تذکری و مانند آن ، ضرور باشد و از طرف ناشر یا مصحح ، افزوده شده باشد؛ این مطلب و تذکر افزوده شده در بین قلابها گرفته میشود .
ج) قلابها در زبانشناسی برای ثبت مورفیمها و اصوات نیز به کار میرود .
12- کژکها [{        }]
کژکها گونۀ دیگری از نشانه هاست که بابه تنهایی و یا همراه با قلابها و کمانکها هم در زبانشناسی وهم در ریاضیات به کار برده  میشوند ؛ مانند :
هرگاه پیشوند {یی- } با واژه هایی بیاید که با حروف نمودار مصوت {آ،ا} آغاز شوند ، جدا نوشته میشود.
یا : {a ,  b }=A که دراین جاکژکها برای مشخص و محدود نمودن عناصر یک سیت به کار برده شده است .
و یا: [3+{2+(9-8)7+6}4+3]2
13 – سه نقطه (نشانۀ انصراف ، علامت صرف نظر ) Ellipese [...]                                                                                               
این نشانه هنگام حذف یک یا چند واژه یا بخشی از فقره و جمله – خواه از نوشتۀ خود شخص ، خواه از مواد ومطالب اقتباس شده – که برای دیگران آشکارباشد و ضرورتی به نوشتن آن نباشد و یا آنچه که از رهگذری قابل نوشتن نباشد ، استعمال میشود . باید گفت که درمیان جمله سه نقطه [...]و در پایان جمله چهار نقطه [...] گذاشته میشود ؛ زیرا نقطه پایان جمله نیز بر آن افزوده میگردد .
به کار بردن بیشتر از سه نقطه در وسط جمله و چها رنقطه  در پایان جمله ، درست نیست .

14- ستاره Asterissk  [  *  ]
این نشانه برای توضیح یک مطلب مربوط به متن در حاشیه – علاوه بر شماره ها و اعدادی که برای این منظور به کار میروند – گذاشته میشود . گاهی در پاروقی نویسی به جای شماره و عدد ، یک ستاره ، دوستاره و سه ستارۀ  نزدیک  به هم [(*)، (**)،(***)]به کار برده میشود . هر گاه پاروقی در یک صفحه تمام نشود و به حاشیۀ صفحۀ دیگرادامه یابد ؛ در آخر پاورقی این صفحه و شروع پاورقی صفحۀ دیگر ، یک ستاره جهت راهنمایی گذاشته میشود . همچنان سه ستارۀ دور ازهم  [ ***]برای جدا کردن بخشها یا قسمتهای داستان یایک موضوع طولانی به کار میرود  تا فاصلۀ سفید بین دوسطر ، بیشتر گردانیده شود . در زبانشناسی پیش از واژه ها یا جمله های نادرست  یا باز سازی شده  - از نظر تاریخی – یک ستاره [*]میگذارند ؛ مانند :
·         من رفتی
یا بنده گان  - * بندک + - ان .
البته استدعای دارم مرا در دعا های خیر تان فراموش نکنید

این مطلب از سایت جام قلم مربوط محترم محمد نصیر توکلی گرفته شده است 
نقطه گذاري محتوي علامتها و نشانه هاي مخصوصي است كه درنگارش بكاررفته وبا رعايت آن، تغيير آهنگ گوينده و خواننده صراحت و وضاحت مي يابد.
نقطه (.)‌نشانة درنگ يا توقف كامل(full stop):
موارد استعمال آن عبارتند از:
الف:‌در پايان جمله هايكه پرسشي ،تعجبي و نداي نباشد،‌گذاشته مي شود. مانند:‌دانشگاه نور در كابل است.
نقطه در پايان جمله هاي خبري آورده مي شود. مانند: امروز هوا گرم است.
ب:‌پس از حرفي كه بصورت نشانة اختصاري يا مخفف بكار رفته باشد، مانند: ارسطو متوفي سال ... ق.م. (‌قبل از ميلاد مسيح) يا مانند:‌م.م.م. (‌مؤسسه ملل متحد)
ج: بعد از اعداد. مانند:‌1. 2. 3. 4. و غيره.
كامه يا ويرگول (،)‌نشانة درنگ كوتاه(camma)‌:‌اين است محل كاربرد آن:‌
دو يا چند فقره (بخش)‌را از هم جدا مي سازد، مانند:‌من كه از كابل آمدم،‌با مشكلات زياد روبرو شدم. همچنان كامه نشانة توقف كوتاهي است كه در موارد زير بكار ميي رود:
الف: هرگاه چند واژه يا عبارت،‌پهلوي هم بيايد،‌بايد توسط " واو عطف" باهم پيون يابند در همچو موارد "‌واو عطف"‌حذف مي شود و به جاي آنها نشانة (،)‌گذاشته مي شود و پيش از آخرين واژة عطف شده " واو" نوشته مي شود. مانند:‌پ،چ،ژ، و گ از حروف خاص الفباي فارسي اند. ويا:‌حديقه الحقيقه سنائي غزنوي،‌منطق الطير عطار و مثنوي معنوي از امهات مثنوي هاي عارفانه اند.
ب: پيش از فقره ها و عباراتيكه شرح وتفسير جمله ها و عبارت هاي پيشين باشند گذاشته مي شود؛ مانند:‌كاربرد درست نشانه گذاري،‌كه بخش مهم از نگارش است ، در هر حال ضروري است.
ج: هرگاه جمله يي با يكي از واژه هاي:‌بلي،‌نه،‌ني ،‌خير درست و امثال اينها آغاز شوند و بعد ازين واژه ها مطلب ادامه داشته باشد كامه گذاشته مي شود ،‌مانند:‌بلي ،‌من اشعار اورا خوانده ام. ويا :‌نه،‌گفتة‌شما درست نيست. اما اگر اين واژه هاي تنها بيايند،‌پس از آنها نقطه گذاشته مي شود،‌مانند:‌داستانرا تمام كردي؟   بلي. يا نخير.
د:  براي جداكردن اجزاي مختلف نشاني و آدرس شخص، يا مرجع و مأخذ يك نوشته، مانند:‌كابل ،‌سرك فرود گاه،‌بلاك 41،‌ پارتمان 3.
ه:  بين دو كلمه كه احتمال مي رود،‌خواننده به اشتباه آنهارا با كسره اضافه بخواند،‌مانند:‌از پشت تپه ها و بيابان خاطرات، تو در خيال من هستي، تنها تو.
و: ميان عبارت ها وفقره هايكه در مجموع،‌يك جمله كامل را تشكيل ميد هند،‌مانند:‌غروب در دهكده،‌با شكوه و عظمتي بياد ماندني، فرارسيد.
ز: گاهي " واو عطف"‌، دو عبارت يا گروه را باهم متصل مي كند،‌ولي در داخل آن گروه ها نيز واو عطف ديگري براي ربط آن عبارتها بكارمي رود،‌البته در اين صورت  علاوه بر واو،‌كامه در وسط دو عبارت مي آورند تا اجزاي آن دو به هم مخلوط نشود و اشتباه رخ ندهد. مانند:‌دانا و باهنر، و نادان و بي هنر، هرگز دريك رديف قرار نگيرند.
ح: درميان دو جملة پايه و پيرو،‌نيز كامه مي آيد،‌مانند:‌اگر زحمت نكشي ،‌راحت نبيني.
سيمي كولن يا ويرگول نقطه دار SEMICOLON ؛
اين نشانه در ميان جمله ها هر جايي كه بكار ميرود آنجا توقف نسبتاً دراز مي شود، چنان كه اين وقفه ميان وقفه كوتاه و نقطه قرار ميگيرد.
موارد استعمال آن قرار ذيل است:
نخست - براي جداكردن فقره هايي كه شكل يك لست را داشته باشد به كار ميرود؛ مثلاً: از بد كرداران نفرت ميكنم؛ راستان و نيكو سرشتان را دوست مي داريم.
دوم - در مواقعي كه جمله طولاني و مركب از چند جمله كامل و مرتبط به همديگر باشد، استعمال مي شود. مانند: ديگر امروز، روز زبان آوري و مهمل بافي نيست؛ دكان شيادان هرزه گوي بسته شده؛ براي هر امري، دليل قاطع و استدلال قوي لازم است.
سوم - همچنان پيش از كلمه هاي مانند: مثلاً، بحيث مثال، بطور نمونه، از قبيل، به گونه مثال، و امثال آن... در جمله ها حتماً سيمي كولن بكار برده مي شود.
چهارم- همچنين وقتي كه مطلبي را به استناد چند ماخذ نقل ميكنند براي جدا كردن هر مأخذي سيمي كولن استعمال مي نمايند.
پنجم - سمي كولن در فرهنگها نيز درميان معناهاي مختلف لغت ها كه توسط شماره شرح ميشود به كار ميرود.
همچنان اين علامت وقتي به كارميرود كه حرف ربط درميان دو جمله نيايد" آن پسر و دختر جواني كه دست به گردن جلو تر از ديگران نشسته بودند؛ به نظر اومسخره بودند."
تير يا خط فاصله دش(- ) Dash:‌
اين نشانه به مفاهيم مختلف زير به كارميرود:
نخست – پس از شماره هاي تقسيمات عمده يك موضوع استعمال ميشود، مانند:
قيد دوقسم است: 1- ساده 2- مركب.
دوم - به غرض تفسير وتوضيح يك كلمه يا يك عبارت به كار ميرود؛ مثلاً: نادره معلم جغرافيا- از دير آمدن شاگردان به صنف شكايت داشت.
سوم - در مكالمة دو نفري در داستان يا نمايشنامه براي اينكه گوينده گان
به تكرار نام برده نشوند، به جاي نام گوينده گان در سر سطر، تير ياخط فاصله (-) مي گذارند و متصل آن گفتارش را مينويسند. مثلاً:
فريد به خالد گفت: چرا به صنف نيامدي؟ خالد جواب داد: معذرت داشتم.
- چه عذر داشتي؟
- مريض بودم.
همچنان اين علامت براي جداكردن جمله معترضه از كلام اصلي، يا جدا كردن عبارتي كه درحكم جمله معترضه است، مي آيد؛ چون:
« بدان كه رسول ـ صلوات الله عليه‌ـ گفته است..» عزَّ من قنع و ذَلَّ مَن طَمَعَ.
ازين قبيل است فعل هاي كه با « مي‌»‌و «همي» مي آيند، كه اگر: «مي»‌و «همي» در آخر سطر قرار گيرند بعد از آنها، خط فاصله دش را مي گذاريم و بخش دوم فعل را در اول سطر بعدي مي آوريم؛‌مانند:
 «‌چهارساعتي كه از تو جداشده ام، سخنانيكه از اول شب بايكديگر مي ـ‌
گفتيم هنوز انبار انديشه من است»
نبايد از ياد برد كه خط فاصله « دش» در اول سطر،‌بعد از اعداد يا حروف يا كلماتي كه ترتيب مطالب يا آغاز بخشي را مي رسانند مي آيد،‌چنانكه بعد از اعداد 1- 2- 3 و.. وحروف:‌الف – ب – ج - ... يا پس از كلمات تبصره ،‌يادآوري ،‌ماده و جزآنها قرار مي گيرد؛ مانند:‌در زبان عربي كلمه را سه قسم مي شمارند:
1-      اسم 2- فعل  3- حرف.
حدود چهارطرف عبارتند از:  الف -  شرق. ب – غرب. ج – شمال.  د -  جنوب. همچنان به جاي حرف اضافه "تا"‌ميان دو عدد يا دو كلمه بكار رود. مانند:  دوره اول شعر دري يا مكتب خراساني ،‌سالهاي 220 – 432 هجري را در بر داشته است.
شارحه colon(:):
اين نشانه به صورت عمومي در موارد نقل قول، توضيح و شرح كردن به كار ميرود و آنهم
بدين قرار است:
-1در مورد نقل مستقيم سخن ديگران پيش از قوس كوچك، استعمال مي شود؛ مثلاً: پيامبر(ص) فرموده اند": طلب العلم فريضه علي كل مسلم و مسلمه" .   فردوسي گويد:
"چو كودك لب از شير مادر بشست       به گهواره محمود گويد نخست"
حكيمي راگفتند": عالم بي عمل به چي ماند؟" گفت": به زنبور بي عسل" او به آواز آهسته و ملايم گفت": ترا دوست دارم."
-2 در مورد تشريح و تفصيل يك مطلب درضمن جمله بكار ميرود؛ مانند: انسان پنج حس دارد: باصره، سامعه، ذايقه، شامه ولامسه.
-3 پس ازكلمه هايي: مانند، چون، بگونه مثال، بحيث نمونه ازقبيل ...
-4 پس از عنوان كوچك كنار صفحه استعمال ميگردد. مانند: اقسام واو در زبان دري: همچنان براي شرح و تفسير يك مطلب درجمله و تفصيل حكمي كه در اجمال به آن اشاره شده است؛ مانند: عناوين شعرهايي كه او تازه سروده است، عبارت اند از: تبسم فردا، روح سركش، مقاومت، ايمان و حماسه عشق.
همچنان پس از كلمه هايي كه نياز به تفسير و توضيح دارند؛ آورده مي شود؛ مانند: نشاني: تاريخ:، شماره تليفون:، ساعت:، سوره:، آيه:،
شارحه دو نقطه:، علامتي است كه نشان ميدهد، عبارت يا جمله پس از آن شرح و تفسير مي شود: شاد روان پوهاند حبيبي به دو زبان باستاني آشنايي داشت: اويستا و سانسكريت. يا: پروفيسور سيد بهاءالدين مجروح به سه زبان زنده دنيا تسلط داشت: انگليسي، فرانسوي و جرمني.
اگر نويسنده بخواهد از سخن كسي، شاهدي براي اثبات گفته خود بياورد، بين شاهد و نوشته
خود نيز دو نقطه مي آورد؛ به گونة مثال: سعدي همه افراد بشر را به منزله اعضاي تن يكديگر مي داند:       بني آدم اعضاي همديگرند        كه در آفرينش زيك گوهرند
              چو عضوي بدرد آورد روزگار      دگر عضو هارا نماند قرار
               توكز محنت ديگران بيغمي      نشايد كه نامت نهند آدمي.
علامت ندا(!) يا علامت عاطفي(!)Mark:
براي بيان حالات هيجاني و ناگهاني در موارد ذيل استعمال مي شود:
نخست - پس از كلمه ها و جمله هاي ندايي؛ مثلاً: خدايا! بيش از اين اعتراف واضحي درباب ناتواني كسي وجود ندارد.
دوم - درهنگام اظهار تعجب؛ مانند: عجب سخني! آيا راست مي گويي؟
سوم - براي اظهار تأثر پس از كلمه هاي: آه! دريغا! به قول مسعود سعد سلمان:
                      دريغا! جواني و آن روزگار                كه از رنج پيري دل آگه نبود
چهارم - در هنگام اظهار خوشي وحالات هيجاني؛ مانند: اوه! چقدر از ديدن شما خوش شدم.
پنجم- براي تمسخر و يا شوخي و آنهم همراه با ندايه علامت پرسش نيز مي آيد؛ مثلاً: درمورد شخص نادان گفته شود: اينست دانشمند نامور و نويسنده توانا! ؟ اين نشانه در مقام تحسين، تنبيه، تأسف وخطاب نيز بكار برده مي شود، مثلاً درين جملات:
آفرين پسرم! به لياقتت افتخار دارم. كه از موارد تحسين است.
تعجب: به به از آفتاب عالمتاب! يا: شانه بر زلف پريشان زده اي به به به!
تنبيه: زنهار ميازار زخود هيچ دلي را!
تأسف: اي واي من! كه قصه دل ناتمام ماند.
خطاب و ندا: برادر گرامي ام! چنانكه در اين بيت. اي دوست! برو به هر چه داري. ياري بخر و به هيچ مفروش
ياد آوري: اگر علامت پرسش وتعجب درعبارت وجمله يي باهم به كار روند، بعضاً جمله هم مفهوم تعجب وشگفتي خواهد داشت وهم مفهوم پرسشي:
يارب اين زنده گي بي سروسامان تاكي؟!              زنده گاني همه باديده گريان تاكي؟!
چه شد كه بار دگر ياد آشنا كردي؟!                      چرا كه شيوه بيگانه گي رها كردي
يا: چه عجب ياد حريفان پريشان كردي؟!             لطف كردي كه به ياد فقرا آمده اي.

سه نقطه يا نشانه انصراف (...) Ellipses:
اين نشانه را علامت تعليق نيز ناميده اند. وقتي نويسنده، مطلب مورد نظر خود را مي نويسد،ولي اين نوشته، دنباله دارد يا در ذهن نويسنده مطلبي هست كه نياوردن آن موضوع را مبهم و نارسا نمي كند و نويسنده نمي خواهد آن را در نوشته خود بياورد؛ اما مي خواهد دقت و توجه خواننده را به دنباله نوشته يا به وجود آن مطلب در ذهن خود معطوف سازد، در چنين صورتي اين علامت به كار ميرود؛ به گونه مثال:
"مدير ليسه...همينكه اين راشنيد، دنباله سخن را كوتاه كرد و از دفتر كارش به سوي صنفهارفت.  يا: پدرش گفت: "عبدالله كتابهاي لغت، صرف و ... را خوانده بود".  به قول سعدي :  " تربيت، فرد ناقابل را قابل نمي سازد:
"... ناكس به تربيت نشود اي حكيم كس."
قابل ياد آوري است كه:
نخست -در مورد حذف يك يا قسمتي ازعبارت كه براي ديگران آشكار باشد، بكار برده مي شود؛ مانند: ناصر پنج پسر داشت: آصف غلام جان، بشير....
دوم - هرگاه نوشتن چند كلمه يا قسمتي از عبارت ضرورتي نباشد، نشانة انصراف استعمال ميگردد؛ مثلاً: او ساعت دوازده ظهر به خانه رفت پس از صرف غذا، تفريح و ...استراحت كرد.
سوم - اگر چيز هايي كه از بعضي رهگذر قابل نوشتن نباشد به جاي آن چند نقطه ميگذارند.
چهارم - براي نشان دادن گذشت زمان استعمال ميشود؛ چون: قدرت مكالمه كردن را نداشت، اين كلمات را بريده بريده ميگفت:  خدايا..."ياري كن ... ميميرم..."   همچنان به جاي يك يا چند كلمه محذوف مي آيد؛ مانند: عصر بي دانشي، يك سونگري و...  سپري شده است. يا:
فقر و ناداري و بيكاري و ... از عوامل فساد جامعه است.
قابل ياد آوري است كه درتصحيح متن هاي كهن، آنجا كه مصحح درمتن افتاده گي هايي مي بيند كه نسخه بدل ها در آنجا ساكت مانده است به كار رود مانند: "باز گرديد وكارهاي خويش بسازيد كه آنچه ببايد فرمود، شما را فرمايم آن مدت كه شما را اينجا مقام باشد وآن.... روز خواهد بود( تاريخ بيهقي ص 88) فراموش نبايد كرد كه هرگاه سه نقطه در انتهاي جمله واقع شد، يك نقطه ديگر به نشانه پايان جمله بايد افزوده شود؛ مثلاً درين جمله:
دين مبين اسلام پنج بناء دارد: كلمه، نماز....
قوس كوچك يا علامت Quotation Mark "    " :
اين نشانه هلالين يا قوس ناخنك نيز گفته ميشود و در موارد زير، به كار برده مي شود:
الف - براي نقل مستقيم از قول ديگران؛ مثلاً؛ خداوند(ج) در قرانكريم مي فرمايد: " هل يستوي الذين يعلمون و الذين لايعلمون".   و يا، دانشمندي گفته است: " نه هركه به قامت مهتر به قيمت بهتر."  سعدي ميگويد: "همه كس را عقل خوب به كمال نمايد و فرزند خود به جمال".
دركتاب هفت قلزم امين احمد رازي چنين آمده است:  "بهمن فرمود تا دانشمندان، زبان فارسي فصيح وضع كردند وآنرا دري نام نهاد ند."
ب: براي نشان دادن نامهاي خاص اشخاص و اشياء استعمال مي شود. مثلاً: بسيار شهر ها را ديده ام؛ اما "كابل" شهر بزرگي است. يا: "بينوايان" را چندين بار خوانده ام.
ج - اگر كلمة درغير معاني حقيقي و به معناي مجازي به كار ميرود، آن را نيزميان اين گونه قوسها قرار ميدهند؛ مثلاً: در مورد كلمه مادر به جاي وطن: فرزندان حقيقي جامعه در راه حفظ نام و نشان "مادر وطن" از جان و مال خود ميگذرند.
ياد آوري:  هرگاه مطلب نقل قول شده دراز و شامل بند (پاراگراف) باشد، علامت نقل قول درآغاز هر بند، نه و فقط در پايان بند آخر قرار ميگيرد، و هرگاه نقل قولي درضمن نقل قول ديگر بيايد آن را درميان علامت نقل قول، طاقه يا يگانه ( ) قرار ميدهيم درحالي كه اصل نقل قول بانشانه قوس هاي ناخنك (( )) مشخص مي شود؛ مانند: وي گفت: " نشنيده يي كه پيغمبر اكرم (ص) فرموده است(( اُطلب العلم ولَو كَانَ بِالصين))"
همچنان براي نشان دادن برخي نامهاي خاص، كلمه ها واصطلاحات تازه و جعلي يا عاميانه خارجي يا كلمه هايي كه مورد تاكيد قرار ميگيرند، نوشته مي شود به گونه مثال: كلمه  (( فرهنگ )) فارسي دري را معادل واژه ((كلتور )) فرانسوي گرفته اند. نوشته مي شود و در (Capital letters) برخي از واژه ها در زبان انگليسي به حروف كلان زبان دري، واژه ها وعبارت ها كه به مفهوم خاص و برجسته به كار روند، ميان قوس ناخنك(( )) گرفته مي شوند؛ مانند:
او دوستش را (( درياي خاموش)) ناميده بود كه درون خروشان و متلاطم داشت. همچنان در هنگام ذكر عنوان مقاله ها و رساله ها و اشعار و روزنامه ها و آثار هنري و فصل ها و بخش هاي يك كتاب دريك نوشته ميان قوس ناخنك نوشته مي شود: باب اول بوستان سعدي« درعدل وتدبير وراي »است ...يا:  من اين مطلب را در سرمقالة نشريه «آرمان ملي » خوانده ام.
قوس ميانه يا پاران تسزParentheses ( ) يا دوهلال و كمانك:  كه درين موارد بكار ميرود:
نخست - فقره هاي معترضه كه ارتباط مستقيم با جمله ندارند. در بين قوس ميانه گرفته مي شود؛ مثلاً: دي (كه پايش باد) برفت. گل ( كه عمرش دراز باد)رسيد.
دوم - شماره تقسيمات دومي يك موضوع، معناي كلمه، سنه ها و مأخذ ها در بين اين گونه قوس ( ) مي آيد. مثلاً:  (خزانه عامره) سال تولد ابوالمعاني ميرزا عبدالقادر بيدل را ( ( 1045هجري، نوشته است، يا: الفباي اوستايي ازساده ترين الفباي جهان مشتمل بر (44 حرف) است.  ناصر خسرو بلخي(-  394 481 هـ. ق.)  يك عمر را در مبارزه و
 تبعيد گذراند.  مجنون وليلي  (يكي ازمثنوي هاي هفت اورنگ جامي) به تقليد از ليلي و مجنون نظامي سروده شده است.
يادآوري:  برخي ها در تقسيم موضوع هايي كه به حروف الفبا (الف، ب) صورت ميگيرد كمانك ( ) ميگذارند. مانند: شعراي دوره عراقي دربين سالهاي (617- 920 هـ. ق.) شامل شعراي ذيل بوده اند:   (الف) مولوي بلخي( 604- 672هـ. ق.)   ب- امير خسرو دهلوي( 652- 725 هـ.ق.)
سوم - در تحقيق و چاپ متون قديم اگر بعضي افتاده گي هايي درجملات و فقره ها باشد آن افتاده گي ها را از روي نسخه هاي ديگر تكميل كرده در ميان قوس ميانه مي نگارند.
قوس كلان براكتس Brackets [ ]:
قوس كلان راكه قلاب ها و قوس ايستاده نيز مي نامند به حيث نشانه، زماني استعمال ميشود كه برخي ازمطالب نقل و اقتباس شده قابل شرح و تفسير يا خواهان تذكر و افزايش وتكميل كردن باشد. در تحقيق و
 چاپ متون كهن نيز به همان منظور به كار ميرود؛ چون در بعضي مطالب متن يك اثر آوردن مطلبي، نكته يي، تذكري، و مانند آن ضروري باشد و از طرف ناشر يا مصحح چيزي افزوده شود در بين براكتس [ ]، گرفته مي شود. يعني نويسنده وقتي بر مطالب منقول و مقتبس چيزي از خود مي افزايد آن را درميان براكتس [ ] جا ميدهد؛ مثلاً: اردوي ملي در نبرد هاي آزادي خواهانه طي سنگين ترين نبردها، دشمن را درهم شكستند و قشون انگليسي را از پشت ديوار هاي بالاحصار كابل عقب زده آن روز [28 ، اسد 1298 ه.ش] را روز آزادي افغانستان اعلان نمودند.
هم چنان در تصحيح متون كهن، الحاق احتمالي كه از نسخه بدل ها يا از طرف مصحح افزوده مي شود، در داخل قلاب قرار ميگيرد؛ مانند: [ شنيدن] رعد اندر خواب اگر بي ابر باشد دلالت كند بر فتنه و خوف – رحمت الله علَيه)ابونصر مشكان( به هرات چون، دل شكسته يي همي بود( تاريخ بيهقي ،ص 174).
ياد آوري: در بعضي نمايشنامه ها برخي از دستورهاي اجرايي ، هم داخل قلاب گذاشته مي شود مانند: حسن[ با قيافه يي عصباني] گفت: من حاضرم جانم را بر سر اين كار بگذارم [ دستش را روي دلش ميگذارد و آهي مي كشد].
خط وصلي يا هايفن Hyphen (-) :
اين خط نسبت به خط فصلي يا فاصله كوتاه تر است و درزبان دري چندان استعمال نميشود؛ اما در زبانهاي اروپايي بسيار زياد به كار برده مي شود وآنهم در موارد زير:
نخست - براي پيوستن يك كلمه مركب؛ مثلاً:  Out-of-date, Blood- money, son-in-law….
دوم- آنجا كه يك كلمه در اخير سطريكه ناتمام مي ماند، خط وصلي را گذاشته، قسمت باقي مانده كلمه را در سطر بعدي مي نويسند مثال در خط فاصله يادش آمده است.
سوم- پس از پيشاوند و پيش از پساوند وقتي كه به تنهايي در فرهنگ ها و دستور هاي زبان ذكر شود، هايفن(Hyphen) بكار برده مي شود تا دانسته شود كه كلمه ناتمام است؛ مانند:   ( مي- دان).. اين نشانه ها اگر به صورت عموم در زبان دري هم در چنين موارد به كاربرده شود بهتر مي شود.
هايفن يا پيوند با فاصله از نظر شكل و جاهاي كاربرد تفاوت دارد؛ زيرا: درازي« خط فاصله» اندكي بيشتر از دو ملي متر و از»  پيوند« يك ملي متر، است و در موارد زير نيز علاوه از  مطالب فوق الذكر به كاربرده ميشود: براي پيوستن اجزاي يك كلمه مركب ؛ از دو جزء مانند: عوامل اقتصادي- اجتماعي، دستاورد هاي علمي – تخنيكي، دايره سياسي- ايديالوژيك و يا درين عبارت: شاهراه كابل- حيرتان، هرات- اسلام قلعه.
يادآوري: بهتر است در پايان سطر اگر جاي اندكي باقي مي ماند ، از گذاشتن خط فاصله، ويا پيوند خود داري شود.
نشانه پرسش يا سواليه Question Mark(؟):‌
براي پرسش از مخاطب به كار ميرود و موارد استعمال آن چنين است:
نخست - در موقع پرسش مستقيم پس از كلمه، فقره و جمله مي آيد؛ مثلاٌ: كي؟ ، كجا؟ چرا؟چه مي نويسي؟
 چند بجه هست؟ آيا جاي آن نيست كه درين باب دمي انديشه كنيم؟.
دوم - هرگاه كلمه مبهم يا نكته يي كه درمورد تحقيق نامعلوم باشد يا غلط به نظر برسد پيش روي آن سواليه ميگذارند. مثلاً: حنظله بادغيسي درسال (219هـ.ق) (؟) درگذشت.
سوم - در آخر پرسش غير مستقيم اگر چه آهنگ سواليه دارد؛ اما علامت سواليه را بكار نمي برند؛ مثلا : از او پرسيدم كه چه وقت مي آيد، آيا اين موضوع را من نمي دانم.
يادآوري: علامت سواليه يا نشانة پرسش گاهي در پايان عنوان كتاب يا مقاله و مطلبي قرار ميگيرد كه آن خود يك جملة تنبيهي باشد؛ مانند: اين بيت مثنوي از علامه محمد اقبال: « پس چه بايد كرد اي اقوام شرق؟!»
همچنان پس از قيدهاي استفهام كه خود در حكم يك جمله پرسشي كامل است به كار ميرود؛ مانند: چرا؟ چگونه؟ چطور؟ كجا؟ كي؟.  وگاهي نويسنده در جمله هاي پرسشي براي ايجاد تاكيد بيشتر درذهن خواننده، نخست علامت پرسشي و بعداً نشانه تعجب مي آورد كه بدين گونه جمله؛ - جمله پرسشي تاكيدي گفته مي شود ؛ مانند: آيا بدون يك مديريت سالم، مي توان كار كرد؟!
خلاصه:
ü      نقطه (.)‌نشانة درنگ يا توقف كامل(full stop)
ü      كامه يا ويرگول (،)‌نشانة درنگ كوتاه(camma)‌
ü      سيمي كولن يا ويرگول نقطه دار SEMICOLON
ü      تير يا خط فاصله دش(- ) Dash
ü      شارحه colon(:)
ü      علامت ندا(!) يا علامت عاطفي(!)Mark
ü      سه نقطه يا نشانه انصراف (...) Ellipses
ü      قوس كوچك يا علامت Quotation Mark "    "
ü      قوس ميانه يا پاران تسزParentheses (  )يا دوهلال و كمانك
ü      قوس كلان براكتس Brackets [ ]
ü      خط وصلي يا هايفن Hyphen (-)
ü      نشانه پرسش يا سواليه Question Mark(؟)
موفق باشید!
در دنیا جای کافی برای همه است، پس بجای اینکه جای کسی را بگیری سعی کن جای خودت را پیدا کنی.
+ نوشته شده در

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر